حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۳۲۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم ؟

آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم ؟

این روزها که می گذرد ، هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند

ادامه مطلب...
۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۰۱ ب.ظ حصار آسمان
به رسم وفا - دست نوشته

به رسم وفا - دست نوشته

باید اشک بریزم
و جمع کنم برای روز مبادا
روزی که نیاز شد باورهایم را بشویم
و تردیدها را بزدایم

در آن چشمه پاک و روشن خواهم شست
و رو به روی تو خواهم ایستاد
با قلبی نو
ولی آکنده از عشق تو
با باورهایی صیقل یافته
از امواج خروشان اشک هایم

چشم در چشم تو بدوزم
بگویم که دوست داشتن
هیچگاه اشتباه نبود
و همینطور هیچکدام از شب های بیداری مان
تا صبح...
دل بستن جرم بزرگ نیست
که دل شکستن!


بگویم که گناه، یعنی بی وفایی
یعنی تنها گذاردن
یعنی شکستنِ دل

و من رویای بیهودگی در دل نداشتم
چرا که من اهل دیار بیهودگان نیستم
برای من فرقیست ژرف میان نگاه ها
میان عشق ها!

دست هایم را بالا میبرم
بالاتر از درختان سرو
در من میتوانی دلی را بجویی
که این بار بر خلاف تمام آن بار ها، "دل" باشد و بس
و نشانی را بجویی
که قرار است مقصد را نشان دهد

میتوانی در سکوتم
خشم هزاران فریاد را بخوانی
و در دست هایم
اثر هزاران سال کوه کندن را ببینی

من نه مرد سکوتم؛
و نه مرد دل بریدن!
من مرد عشقم!
مرد آمدن و نرفتن
مرد دل بستن و مرد عاشقانه های پر صلابت
اگر عاشقی جرم است، من مجرم ترینم

انسانها چقدر خوش خیالند
که ادعای عشق دارند
عشق، همان مناجات های گاه و بیگاه من است

عشق همین بغض فروخفته گلوی من است
عشق همین نگاه منتظر و امید نا گسستنی من است
به برپایی دوباره عشق در میان کرانه دلهایمان

عشق ، عبور ثانیه هاییست که بی تو میگذرند
سخت میگذرند اما
سر به ابتذال پیوستن به خاطره را فرو نمی آورند
جاودانه اند

عشق، تنها برگی ست
که پاییز برگ ریز
با تمام قدرت بر سرش هجمه آورده
غافل از آنکه امید در پس دیواره ای ستبر
هنوز از تک و پو نیفتاده

و این مردمان از عشق چه میدانند؟
جز بوسه و آغوشی
و گفتن چند دوستت دارم رنگ و رو رفته!
تلاشی بی شک منجر به پیروزی را چکار با اراده عشق؟

عشق زمانی هویداست که هیچ امیدی نیست
تمام تلاش ها محکوم به شکست اند
و تو باز هم در پی جوانه زدنی...

آری هر روز آفتاب طلوع خواهد کرد
و این برای هر کس معنایی متفاوت دارد
روزی بازخواهم گشت

روزی که بازگردم
دیگر باید فکری به حال عشق های رنگ و رو رفته تان بکنید
چرا که نور شمع، نخواهد توانست جدلی با سراج داشته باشد
عشقم را برای آن روز مبادا
به دستان خالقی سپرده ام
تا از دسترس تمامی شما محفوظ باشد

روزی خواهد آمد
بی شک
که از گریه های شبانگاه سوال شود
و از بی وفایی های پست
از شرم نگاه ها
از قلب های شکسته
از امید های گسسته
از جایگاه های ترک شده
از محبت های به هدر رفته
از عشق های واگذاشته

و آن روز چه کس را
یارای پاسخ است؟

او تو را نیافرید
که آنچنان در لذت های پست فرو روی
که مقصد را فراموش کنی
و آنچنان خود را ببینی
که مخلوقی را نادیده انگاری
و دلی را از هست و نیست ملتهب سازی
آنچنان که هم خود را
و هم دنیا و هم خدا را
از یاد ببرد...

محبت؛
امید من است
تنها گلی که در مواقع شگفت جوانه میزند
امید رویش هست
هنوز خدا هست
عشق هست
من نیز به رسم وفا، هستم


"حصار آسمان"



۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
هر روز بی تو روز مبادا است

هر روز بی تو روز مبادا است

وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها

ادامه مطلب...
۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
بهر طوفان زده سنگیست پنهاهی، گاهی

بهر طوفان زده سنگیست پنهاهی، گاهی

خانمان سوز بود آتش آهی ، گاهی
ناله ای میشکند پشت سپاهی ، گاهی

گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید
سالک بی خبر خفته به راهی، گاهی

ادامه مطلب...
۳۰ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۱۴ ب.ظ حصار آسمان
خودمانیم ، بگو این همه تردید چرا ؟

خودمانیم ، بگو این همه تردید چرا ؟

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا ؟
خودمانیم ، بگو این همه تردید چرا ؟

نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا ؟

ادامه مطلب...
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۱۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
پر کن این پیمانه را ای هم نفس

پر کن این پیمانه را ای هم نفس

نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
چنگ اندوهم ، خدا را ، زخمه ای
زخمه ای ، تا برکشم آواز خویش

ادامه مطلب...
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم

صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم

جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی
بازآ تو از این غربت، تا چند پریشانی؟

صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم
یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

ادامه مطلب...
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان