حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۱۳ ب.ظ حصار آسمان
جز این، کدام حرف را می توان اینهمه تکرار کرد؟!

جز این، کدام حرف را می توان اینهمه تکرار کرد؟!

جیرجیرک ها
یک کلمه بیشتر ندارند
با همان یک کلمه هم
بی شک، چیزی جز "دوستت دارم"
نمی گویند...
دیوانه که نیستند!
کدام حرف را جز این
می توان تا صبح بیدار ماند
و اینهمه تکرار کرد!

#رویا_شاه_حسین_زاده

انصافا این قطعه صوتی رو که گذاشتم بشنوید. روحتون تازه میشه :)
شنیدن این صدا توی شبهای خرداد و اردیبهشت خیلی آرامش دهنده ست
بعد از شنیدن، حستون رو بنویسید



[ دانلود ]

۱۵ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۳ ۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۲۶ ب.ظ حصار آسمان
عشق را زمزمه کافی ست، به آواز مگو

عشق را زمزمه کافی ست، به آواز مگو

گوش دل می شنود آنچه که در دل باشد
عشق را زمزمه کافی ست، به آواز مگو

آتشی در دلم انداخته چشمت که مپرس
پیش من حرفی از آن خانه برانداز مگو

روی زیبای تو کافی ست به شیدایی من
رحم کن با دلم و اینهمه با ناز مگو

من گرفتار غم عشق و تو درگیر سفر
به اسیر قفس از لذت پرواز مگو

این جهان چشم دریده ست، تو هم رازت را
پیش این پیرزن پشت هم انداز مگو

بگذر از آنچه که مویت به سر آورد مرا
شرح آن قصه دراز است، به ایجاز مگو

#علیرضا_بدیع

++ دوستان بخش مشاعره را دریابید :)
منوی وبلاگ

۱۵ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۲۶ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۰۲ ب.ظ حصار آسمان
تا ابد هم از اینکه بهش گفتم دوستت دارم، پشیمون نمیشم - دست نوشته

تا ابد هم از اینکه بهش گفتم دوستت دارم، پشیمون نمیشم - دست نوشته

توی زندگیم کارای زیادی کردم
بخاطر خیلیاش پشیمونم
اما تا ابد هم از اینکه بهش گفتم دوستت دارم، پشیمون نمیشم
حتی اگه تا یه چیزی اونور تر از ابد هم به درد دوری دچارم کنه
میگن عاشق شدن خوبه، ولی زمانی که عاشق کسی بشی که موندنی باشه...
اما من میگم عاشق شدنی خوبه، که در قید و بند رفتن و موندن کسی نباشه
آدما همیشه در گذرن، حتی اگه بمونن!
طرف مقابلت نیست که باعث شدت عشقت میشه!
این تویی و طینتت که تا چه حد بخوای پای عشقت خرج کنی...
بعضیا با دلشون میان، بعضیا با پولشون!
بعضیام مثل من با همه دار و ندارشون ...
برای من قماری در کار نبود
آدما با عاشق شدن، حتی با درد فراق کشیدن یا رفتن اونی که دوستش دارن، نمی بازن!
اونا وقتی می بازن که عشقشون ته بکشه!
وقتی که عشقشون با رفتن اونی که رفته، بره
اما من نباختم...
از یه جایی به بعد همه چیزو فهمیدم
اونجا فهمیدم که نیازی نیست ببینمش تا عشقش توی سینم گر بگیره!
لازم نیست صداشو بشنوم تا بازم دلم به عشقش بزنه!
لازم نیست کنارم باشه تا بخوام کنارش باشم...
حتی فهمیدم که بدیاشو هم دوس دارم
که با تمام بدیاش بازم عزیزمه...
که حتی اگر نخواد، نباشه، نیاد، و تا ابد دردمو درمان نکنه، بازم نمیتونم دوستش نداشته باشم
حتی اگه نابودم کنه ولی ازم کمک بخواد، حتی نمیتونم بهش جواب رد بدم
حال زلیخا رو میبینی؟ منم خیلی وقته همونجورم
همون اندازه دیوانه، همون اندازه پایبند، همون اندازه دردمند!
روز و شبام با درد داره میگذره ولی...
من به عاقبت این عشق خوش بینم
شاید خیلی چیزا از دست دادم
اما وقتی دیدم مسیر عشقم به خدا ختم میشه، همه دردا برام شیرین شد. نقمت رو نعمت میبینم و بر اون شاکرم
مطمئن باش اگه عشقت ته بکشه، عاشق خوبی نبودی!
حالا میتونم با افتخار بگم که بهترین کاری که توی تمام عمرم میتونستم بکنم، دوست داشتنش بود...
یه عشق زمینی که پله ای شد برای رسیدن به معشوق اصلی
و من مطمئنم روزی دست هر دومونو میگیره
دوری تموم میشه، روزای خوب میرسه
و خدا محاله از عشقی که بنده ای رو بهش نزدیک کرده، به سادگی بگذره.. #مطمئن باش


#حصار_آسمان
این متن قابلیت تبدیل به یه دیالوگ عالی رو داره :)
از نوشته های درهم برهم من!
امیدوارم روزی کتاب شود

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۰۲ ۱۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ب.ظ حصار آسمان
صبحت بخیر عزیزم!

صبحت بخیر عزیزم!

«روزی نامه ای از ایران به دستم رسید. داستان زندگی پسری که در 16 سالگی عاشق دختری میشه . پسر نوشته بود چنان دیوانه وار عاشقش شده بودم که به اصرار زیاد تونستم پدرمو قانع کنم که بریم خواستگاری. اما پدر دختر مخالفت کرد. برای اینکه منو از سر خودش باز کنه، گفت باید دیپلم بگیری. با جدیت درس خوندم و دیپلم گرفتم. دوباره که رفتیم، پدر دختر گفت، باید کارت پایان خدمت هم بگیری. وقتی از سربازی برگشتم، گفت باید شغل مناسبی داشته باشی. کار خوبی پیدا کردم اما هر بار که میرفتیم خواستگاری بهونه های جدیدتری میگرفت و خواسته های دیگه ای داشت. اجباراً به تمام خواسته هاش عمل کردم. جالب اینکه در تمام این مدت اون دختر هم عاشقانه به پام مونده بود و به تمام خواستگاراش جواب رد می داد. دیگه تقریبا ناامید شده بودم که در سن 32 سالگی، پدر دختر بالاخره راضی شد.
 
جشن بزرگی گرفتیم، خودمو خوشبخت ترین مرد دنیا میدونستم. بعد از یه جشن مفصل و طولانی، به خونمون که رسیدیم، اونقدر خسته بودیم که من و همسرم با همون لباس عروسی خوابمون برد.
 
صبح اول وقت، بیدار که شدم، خوشحال از اینکه بعد از سالها انتظار عشقمو کنارم میبینم، خواستم بیدارش کنم اما دلم نیومد و تصمیم گرفتم منتظرش بمونم. صبحانه رو با اشتیاق آماده کردم و منتظر بیدار شدنش شدم. اما انتظارم طولانی شد و نگران شدم. با ترس و نگرانی سمتش رفتم، از شدت نگرانی داشتم دیوونه میشدم. و دیدم نفس نمیکشه ...
 
سریع زنگ زدم به اورژانس، بعد از معاینه مشخص شد که در اثر خوشحالی زیاد، توی خواب قلبش ایستاده ...
بعد از سالها انتظار برای به دست آوردنش، باز از دستش دادم ...»

این خاطره رو معین، خواننده معروف، در مورد دلیل ساخت یکی از آهنگاش میگه. ترانه "صبحت بخیر عزیزم"

در مورد ترانه چیزی نگم بهتره. خودتون بشنوید: [ دانلود  ]

#صبحت_بخیر_عزیزم
ترانه سرا: #هما_میرافشار
آهنگساز: #محمد_حیدری
تنظیم: #منوچهر_چشم_آذر
سال تولید: 1368- 28 سال پیش

۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۳۱ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۲۳ ب.ظ حصار آسمان
قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگیر

قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگیر

مثل یک کودک بد خواب که بازیچه شده
خسته ام خسته تر از آنکه بگویم چه شده
در خیالات بهم ریخته ى دور و برم
خیره بر هر چه شدم خاطره اى زد به سرم
مى روم چشم ترم را به زیارت ببرم
تا از آن چشم نظر باز شکایت ببرم

ناممان منتسبش بود نمیدانستیم
جانمان در طلبش بود نمیدانستیم
خبر آمد همه جا شعر تو را میخواند
شعرمان ورد لبش بود نمیدانستیم

قول دادم برود از غزل آتى من
لطف کن حرف نزن قلب خیالاتى من
مشکلت با من و احوال پریشانم چیست ؟
قلب من تند نرو صبرکن آرام بایست
نفسم را به هواى نفسى تازه بگیر
قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگیر
بخدا هیچ کسى مثل من آزرده نشد
مثل لب هاى تو انقدر ترک خورده نشد
هیچ کس مثل من از دست خودش شاکى نیست
از همین فاصله برگرد تو هم باکى نیست

فرق دارد دل من با دل تو عالمشان
در دهانم پر حرف است نمى گویمشان
به خودم سیلى سرخى زدم و دم نزدم
آن زمان که همه فریاد زدند از غم شان

پشت وابستگى ام هست دلیلى که نپرس
منم و تجربه ى طعم اصیلى که نپرس
حرف دل را که نباید بگذارى آخر
این چه چشمان شروریست که دارى آخر ؟
چشم تو روى من غم زده شمشیر کشید
قلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید
حمله ى قرنیه ها را نپذیرم چه کنم ؟
من اگر دست تو را سخت نگیرم چه کنم ؟
هر چه من مى کشم از این دل نامرد من است
این غزل ها همگى گوشه اى از درد من است

#سید_تقی_سیدی

۱۲ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۲۳ ۱۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۰۲ ب.ظ حصار آسمان
کاش غیر از من و تو

کاش غیر از من و تو

نیمه جانی بر کف
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه، در سراپای وجود
لذتی پر آشوب، پای محراب سجود
در دل ویرانی، آخرین دلخوشی ام
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو
هیچ کس باخبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود

#افشین_یداللهی

۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۲ ۹ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ق.ظ حصار آسمان
چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت

چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت

نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام
نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام

تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن
من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام

تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم
تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام

زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى
مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام

شناختند مردمان من و تو را به این نشان
تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام

چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت
مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام

#سید_تقی_سیدی

همچنین بشنوید این شعر رو با صدای #سید_طه_صداقت: دانلود

۱۱ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۱۸ ۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حصار آسمان