ضمن تبریک سال نو و آرزوی حال خوب برای همه شما عزیزان، اومدم نظرات دیگران رو در مورد ازدواج بگم. البته در پایان از شما میخوام این نظرات رو نقد کنید و نظراتتون رو بگید تا هم بنده و هم دیگران استفاده کنن.

موضوع از این قراره این روزها که تقریبا سه سال از شاغل شدن بنده میگذره و هر کسی از غریب و همکار و آشنا و دوست هر روز خدا میگن "چرا دستی بالا نمیزنی" و با انبوهی از جملات ضد و نقیض مغز این بیچاره رو تیلیت فرموده اند. شما بگید نظرات کدوم درست تره و یا نظر خودتون در این مورد چیه. موانع ازدواج و یا دلیل ترس جوونا از ازدواج چیه. این نظرات دقیقا نقل قول شده. حالا این شما و این جملاتشون:


1- اگه ازدواج کنی، اونموقع خدا روزی دو نفر رو بهت میده، برکت میفته توی زندگیت، الان نمیتونی پولاتو جمع کنی ولی اون موقع میتونی! (من الان تمام پس اندازمو باید بدم یه یخچال، چطوری پولام جمع میشه؟! میشه بفرمایید آقای متخصص؟)

2 - اگه دست یکی رو بگیری (ازدواج کنی)، یکی دیگه رو هم از بلاتکلیفی درآوردی و اونم از گناه نجات دادی، واسه همین خدا بهت نظر لطف میکنه. (در فرمایش شما شکی نیست ولی من هنوز خودم بلاتکلیفم، بلاتکلیفی اونم بهش اضافه کنم میشه چی؟ من اگه بیل زنم، باید اول مزرعه خودمو بیل بزنم!)

3- (پیشاپیش بابت بیان این نظر شرمسارم) اصلا مرض داری ازدواج کنی؟ ازدواج کنی برای چی؟ دو تا دلیل بیشتر نداره ازدواج. یکیش حفظ نسله و اون دیگری کنترل شهوت! در مورد اولیش باید بگم الان با این شرایط اصلا میتونی نسل خوبی تحویل جامعه بدی؟ در حالی که توی خرج زندگی خودت موندی! بچه خرج داره باید بهش برسی. در مورد دومیش خب کاری نداره. برو سر چهارراه فلان وایسا، هزارتا ... وایسادن. یکیشونو ببر 100 تومن بهش بده خودتم خالی کردی!! نهایتا 4 بار در ماه میشه 400 تومن. پول دو کیلو گوشتم نمیشه! ( آخه فلان فلان شده، اگه خودت اشتباه انتخاب کردی یا نون حرام زیر دندونت مزه کرده و ذائقه ات رو تغییر داده، چرا عقاید کوفتی خودتو تحویل من میدی؟ مگه همه برا حفظ نسل و کنترل شهوت میرن ازدواج میکنن؟ خاک بر سر)

4- برو با کسی ازدواج کن که اگه بهش گفتی همین الان بیا بریم کوه، فورا بگه بریم. بتونی باهاش دوکلام حرف بزنی. مثل حرف زدن خودم و خودت. من یکی میگم، تو ادامشو میگی، تو یکی میگی، من ادامشو میگم و خسته هم نمیشیم. کسی که درکت کنه. زیاده تر از توانت ازت نخواد. ( قربونت برم الهی مگه داریم همچین کسی رو؟! چرا انتظارات کاذب ایجاد میکنی برا جوون مردم؟)

5- ببین من هی گفتم ازدواج نمیکنم. قصد ازدواج هم نداشتم. چنتا برادر خواهر داشتم و یه مادر پیر. همه برادرخواهرا ازدواج کردن رفتن. فقط من موندم و مادرم. نظرم عوض شد و خواستم ازدواج کنم. 40 سال داشتم. موردی که به دلم بشینه خیلی کم پیش میومد. خیلی سختگیر شده بودم. هر جا میرفتم خواستگاری، یه موردی داشتن. یکیشون خانواده خوبی نداشتن، یکیشون خود دختره سنش از من بیشتر بود، خلاصه هر موردی بود پسند نمیکردم تا اینکه با دعا و کلی بدبختی یه آدم مناسب پیدا کردم و خداروشکر زندگی خوبی رو شروع کردم. الان دخترم 10 سالشه. هی میاد میگه بابا بریم بازی کنیم، من توان بدنی و حوصله بازی کردن باهاشو ندارم. از این نظر واقعا در عذابم. یه آدم پنجاه ساله دیگه حوصله خودشم نداره. اگه تصمیمت مطلقا بر ازدواج نکردنه، خب محکم پاش وایسا چون اگه دیر اقدام کنی، پشیمون میشی. اما اگه میخوای ازدواج کنی ولی بهانه ات گرانی و مشکلات مالی و پیدا نکردن فرد مناسبه و به همین خاطر سمت ازدواج نمیری، اینو بدون که خدا کمکت میکنه. نزار دیر بشه. الان توی سنی هستی که نه دیره و نه زود. چند نفر رو زیر نظر بگیر، برو خواستگاری، خانواده شونو ببین، اخلاقشو ببین، بالاخره یکی رو پسند میکنی. اما عجله ای تصمیم نگیر. خانواده طرف خیلی مهمه (حرفی برای گفتن ندارم. فرمایششون کاملا درسته)

6- از من میشنوی، اصلا ازدواج نکن. دین کسی دیگه ای رو میندازی گردن خودت، با این حقوق و این گرونی فردا نه میتونی نیازاشو کامل براورده کنی، نه میتونی دو تا سفر ببریش، هر روز جنگ اعصاب، دو روز نشده حقوقتو میگیری فورا تموم میشه. هی باید دست و دلت بلرزه که قسط وام و بیمه و .... چطوری و با چه کوفتی پرداختش کنی. اجاره خونه جدا، برنج و گوشت و مرغ و آذوقه جدا، لباس و پوشاک جدا، آرایشگاه و تیتان فیتان خانومت جدا... اما الان خودتی و خودت. حقوقت برای یه نفر کم که نیست، زیادم هست. هر چی دلت میخواد میخری، هر جایی دلت میخواد میری. زیر بار قسط و قرض نیستی، برای خودت پادشاهی میکنی. مرض داری خودتو بندازی توی دردسر؟ (واقعا فرمایش ایشون هم جای تامل داره اما خب نمیشه خیلی از نیازهای روحی و عاطفی انسانم نادیده گرفت دیگه! آدم خیلی وقتا دوست داره خوشی هاشو با دیگری شریک بشه، یه همدم داشته باشه که بتونه بهش اعتماد کامل کنه و با هم تلاش کنن زندگی رو بسازن)

7- شاید تنهایی خوب باشه اما تا کی؟ اگه مطمئنی میتونی تا آخر عمرت تنها باشی خب سمت ازدواج نرو. اما یه نگاهی به آینده بنداز ببین واقعا میتونی؟ پدر و مادرت خدایی ناکرده ولی بالاخره به رحمت خدا میرن. خواهرت ازدواج میکنه و میره سر زندگیش. تو میمونی و خودت تنهایی. حالا تا وقتی جوونی شاید مشکلی حس نکنی. اما کم کم که پیر میشی این تنهاییه بیشتر روی دوشت سنگینی میکنه. اون موقع دیگه دیره برای ازدواج کردن. هر چیزی زمان خودشو داره که اگه توی اون زمان انجامش بدی برات لذتبخشه. در غیر اینصورت واقعا هیچ حس خوشایندی از انجامش نخواهی داشت. پس تصمیمت رو بگیر تا دیر نشده. (این تنهاییه رو بدجور قبول دارم.. پدربزرگ و مادربزرگم هنوز جلو چشمام هستن. نمیشد توی یه اتاق تنهاشون بزاری، میترسیدن! از تنهایی میترسیدن. فورا داد و هوار راه مینداختن که منو اینجا تنها نزارین... تنهایی به اندازه که باشه خوبه ولی تنهایی مطلق، آدمو دیوونه میکنه).

8- مشکلات هست ولی با کسی ازدواج کن که با این مشکلات بسازه. حقوق کمت رو درک کنه و زندگی رو بر اساس همون تنظیم کنه. کم بخورین، کمتر بپوشین. مسلما اولش سخته ولی کم کم خدا کمک میکنه همه چیزو با هم میسازین. اتفاقا اونجوری زندگیت دوام بیشتری داره چون براش زحمت کشیدین و دلتون نمیاد ساده خرابش کنین. و چون طرف مقابل تو رو با همون چیزای کمی که داشتی پذیرفته، دیگه اون کم بودن اذیتش نمیکنه. (حرفی برای گفتن ندارم جز اینکه کدوم دختری هست که با کم بسازه؟ الان همه میخوان همه چیز زندگیشون در حد اعلا باشه. در ثانی خودش بپذیره، خانواده دختره چی؟)

9- ازدواج کیلو چند؟ برای خودت هر روز با یکی دوست شو. نه مسئولیتی داری، نه خرج و مخارجی گردنت میفته. نخواستی هم باهاش بهم بزن برو سراغ یکی دیگه! (والا این روش مال من نیست. من خودم خواهر دارم. آیا راضی میشم یکی با خواهر خودم اینکارو بکنه؟ امام علی میگه آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران نیز بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی، برای دیگران نیز مپسند!)

پی نوشت: تصویر این پست متناسب با محتوا انتخاب شده. یک گل که در موقع بدی (زودتر یا دیرتر) شکفته و در اثر سرمای هوا خشکیده.