حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۲ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: حسین زحمتکش» ثبت شده است

جمعه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
با کسی چیزی نخواهم گفت جز سجاده ام

با کسی چیزی نخواهم گفت جز سجاده ام

ای که گفتی دین ندارم، لااقل آزاده ام
لااقل بسته است یک جایی سر قلاده ام

شهر مُهر بی نمازی زد به پیشانیم و من
با کسی چیزی نخواهم گفت جز سجاده ام

آبروی رفته ام ای کاش باد آورده بود
آنچه با زحمت به دست آوردم از کف داده ام

هیچکس هرگز نماز کاملی در من نخواند
مثل مسجد های متروک میان جاده ام

کاش سوزن بودم و یکروز می دیدی مرا
چیستم؟ کاهی که در انبار کاه افتاده ام

هرچه خواندم از کتاب زندگی دیگر بس است
امتحانت را بگیر ای مرگ من آماده ام



#حسین_زحمتکش

۲۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۰۰ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کی ام من؟ روزه داری در میان روزه خوارانم

کی ام من؟ روزه داری در میان روزه خوارانم

مرا کُشتند و تن کردند رختِ سوگ، یارانم!
برایم مضحک است آه و فغانِ سوگوارانم
 
قطاری کهنه ام، اما چه جای شکوه از مردم؟!
شکسته شیشه ام را سنگِ لطفِ همقطارانم
 
مرا از لشکر دشمن هراسی نیست، میترسم
که جانم را بگیرند آخر سر، جان نثارانم
 
تو را با دیگران می بینم و در "صبر" می سوزم
کی ام من؟ روزه داری در میان روزه خوارانم
 
به تو اصلا نمی آیم، به تو ای خوبی مطلق
کنارِ تو چنان عکس رضاخان در جــــمارانم!
 
تو هم نه، دیگری با چشم مستش میکشد ما را
امید زنده ماندن نیست، شمعی زیر بارانم...
 
#حسین_زحمتکش

۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
آنچه در «تعریف» ما گفتی کم از تحقیر نیست !

آنچه در «تعریف» ما گفتی کم از تحقیر نیست !

مات چشمان توأم؛ اما دلم درگیر نیست
از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست

این شکاف پشت پیراهن شهادت می دهد
هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست

از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی: رفیق !
آنچه در «تعریف» ما گفتی کم از تحقیر نیست !

هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان
در پریشان بودنت این «آه» بی تاثیر نیست

قلب من! با یک تپش برگشت گاهی ممکن است
آنقدر ها هم که می گویند گاهی دیر نیست

#حسین_زحمتکش

۰۵ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
تو اما راه را ای شیخ، بی فانوس یادت نیست!

تو اما راه را ای شیخ، بی فانوس یادت نیست!

مرا ای ماهی دلمرده ی محبوس، یادت نیست؟
چه خواند این تنگ در گوش ات که اقیانوس یادت نیست؟!

همین اندازه می دانی که از تقدیر دلگیری
پریشانی ولی چیزی از آن کابوس یادت نیست!

منِ گمراه، با چشمان کورم تا خدا رفتم
تو اما راه را ای شیخ، بی فانوس یادت نیست!

در این پیرانه سر، ناگه به یاد توبه افتادی
گناهت را ولی افسوس... آه افسوس! یادت نیست

#حسین_زحمتکش

۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند

آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند

آن شاعران که از تو به توصیف تن خوشند
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند

زیبایی ات وسیع تر از حد وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند!

دلخوش به خنده‌های منِ خیره سر نباش
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوشند!

مو وا کن و ببین که در این شهر ، عده ای
با آن کمند گرم به هم ریختن خوشند

گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند

#حسین_زحمتکش
از کتاب #از_عشق_برگشته

۲۸ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
پیکرش بر خاک صحرا ماند

پیکرش بر خاک صحرا ماند

کعبه ای خونین فراخوانده سپاه فیل را
تا ببینی بار دیگر بارش سجیل را

با لب خشکیده افتاده است آنکه گر لبی
تر کند تا خیمه گاهش می کشاند نیل را!

لیلة القدری که می گفتند عاشورای اوست
دفعتا افتاده تا معنا کند "تنزیل" را!

عیب خنجر نیست ابراهیم! مقتل را بخوان
از قفا باید ببری حلقِ اسماعیل را

روی آیات شریفش، خصم مرکب تاخته
روی قرآنی که مومن کرده است انجیل را

پیکرش بر خاک صحرا ماند و این ظلم عظیم
روز محشر حق به جانب می کند قابیل را

خود به قبض روح، پیش آمد خدا آن دم که دید
در کنارش، پیکر بی جانِ عزرائیل را

#حسین_زحمتکش

۰۷ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ابرم و رحمت من موجب زحمت شده است

ابرم و رحمت من موجب زحمت شده است

پیش "عقل" از ستمِ عشق شکایت کردم
به یهودی، گِله از ظلمِ "مسلمان"، بردم!

شرم بوده است و یا شوق؟ نمیدانم شیخ!
دکمه اى باز شد و سر به گریبان بردم!

ابرم و رحمت من موجب زحمت شده است
سیل افتاده به هر نقطه که باران بردم

شهر پاى تو زبان ریخت و من سر دادم
دیگران زیره و من چشم به کرمان بردم!

#حسین_زحمتکش
#از_عشق_برگشته

۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان