حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۱ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: نزار قبانی» ثبت شده است

شنبه, ۲۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۷ ب.ظ حصار آسمان
هنر در فاصله هاست

هنر در فاصله هاست

خوبِ من، هنر در فاصله هاست...
زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور از هم یخ می زنیم.
تو، نباید آن کسی باشی که من می خواهم
و من نباید آنکسی باشم که تو می خواهی!
کسی که تو از من می خواهی بسازی
یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت
من باید بهترین خودم باشم برای تو
و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من
خوب ِ من، هنرِ عشق در پیوند تفاوت هاست
و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها...
تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند
که، ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت
اندازه می گیری!
حساب و کتاب می کنی!
مقایسه می کنی!
و خدا نکند حساب و کتابت برسد
به آنجا که زیادتر دوستش داشته ای
که زیادتر گذشته ای
که زیادتر بخشیده ای
به قدر یک ذره
یک ثانیه حتی!
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هاست
زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست
همه سازهایش کوک نیست
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید
حتی با ناکوک ترین ناکوکش
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند
به این سالها که به سرعت برق گذشتند
به جوانی که رفت
میانسالی که می رود
حواست باشد به کوتاهی زندگی
به زمستانی که رفت
بهاری که دارد تمام می شود کم کم
ریز ریز
آرام آرام
نم نمک...
زندگی به همین آسانی می گذرد.
ابرهای آسمان زندگی گاهی می بارد گاهی هم صاف است،
بدون ابر بدون بارندگی...


این نوشته را به گاندی نسبت میدهند! درست و غلطش با خودشان اما من فکر نمیکنم!



پی نوشت اول: بین دلهای ما گاهی فاصله می افتد که این فاصله را گاه دیگران و شرایط می سازند و گاه خودمان. با درک نکردن. با غرور، با ترس، با خودخواهی! اما من این بار دوست دارم این فاصله را با عشق قرار دهم. وقتی به تو نزدیکم، روحم در طلب تو آنقدر شور و هیجان به خود میگیرد که می ترسم از حرارتش، بسوزی و شیرینی اش دلت را بزند. وقتی هم از تو دورم، دلتنگی امانم را میبرد. مجبورم گاهی اوقات تحمل کنم اما نمی توانم زیاد از تو دور بمانم. چون می ترسم مبادا این دوری، تو را مغموم و دلشکسته کند! همیشه باید تعادلی میان این بودن و نبودن، باشد. به قول نزار قبانی: "بیم آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم. مبادا خسته شوی و بیم آن دارم که سکوت کنم، مبادا گمان کنی دیگر برای قلبم مهم نیستی"


من تو را آنقدر دوست دارم، که باور نمیکنی! می ترسم گمان کنی نمایش است. می ترسم با خود بیندیشی مرا فتح کرده ای و دیگر به من رغبتی نداشته باشی. آخر آدم قله هایی که فتح میکند را دیگر بار نمیخواهد فتح کند. باید دست به عصا حرکت کنم. باید تو را بفهمم، درک کنم. نه تندِ تند. بلکه آرام آرام. مانند حل شدن قند در چای. نمیفهمی کی حل شد! اما شیرینی اش را حس میکنی. من همین یک دل را بیشتر ندارم. اگر بی محابا عمل کنم، اگر دلت را بزنم، هم دلت را باخته ام، هم دلم را... بی تابی گنجشک در قفس را ببین و بدان دل من نیز در دوری تو آنگونه خود را به در و دیوار قفسی که خودم ساخته ام می کوبد. چون می خواهم وقتی رهایش کردم، مقصدی جز تو نداشته باشد و در کنج آغوش تو جای بگیرد.

 

۲۵ آذر ۰۲ ، ۱۸:۰۷ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۰ ب.ظ حصار آسمان
کاش می دانستی ...

کاش می دانستی ...

کاش میدانستی
که پرندگان عشق، هرگز دوباره پر نمی گشایند
دوست من
عشق مسافری است
که تنها یک بار به سراغمان می آید و
یکباره می رود
 
#نزار_قبانی

۳۰ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۱۰ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۱ ب.ظ حصار آسمان
در بندر آبی چشمانت

در بندر آبی چشمانت

آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم
ماهیان نیازی به آموزگار ندارند تا شنا کنند
پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند تا به پرواز درآیند
شنا کن به تنهایی
پرواز کن به تنهایی
عشق را دفتری نیست
بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند!

در بندر آبی چشمانت
"نزار قبانی"

۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۲:۵۱ ۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
عشقمان هم چنان بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

عشقمان هم چنان بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

آیا مرا دوست داری ؟
بعد از همه آن چه بود
آیا هنوز مرا دوست داری ؟
من
علی رغم همه آن چه که بود
تو را دوست می دارم

من نمی توانم قبول کنم که گذشته ها گذشته
و گمان می کنم تو همین حالا
این جایی
لبخند می  زنی
و دستانم را در دست می گیری
و شک مرا به یقین مبدل می کنی


از دیروز هیچ سخن مگو
موهایت را شانه کن
و مژه هایت را آرایش کن
روزگار سپری شده
و تو هم چنان ارزشمندی
و بدان نه از تو
چیزی کاسته شده
و نه از عشق
 
ای عشق من
اگر محبت نبود 
انسان هم انسان نمی  شد
ما
همانند دو کودکی بودیم
در تصمیم های مان
و غرورمان
و سایه های دعواهامان
و بارها و بارها شده
که تو خشمگین از کنارم رفته باشی
و بارها هم شده 
که لج بازی  های من گل کرده باشد  
و چه بسا نامه نگاری های مان قطع می شد
و هم چنین هدیه دادن هایمان
ولی
هر چه بر دشمنی هامان می افزودیم
عشقمان
هم چنان
بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

این عشق
آتشی در درون ماست
و رفیق ما و رفیق نجواهای شبانه ماست 
و کودکی است
که با او مدارا می کنیم
و دوستش داریم
چه زمانی که با ما می گرید
و چه آن زمان که ما را می گریاند
غم های ما همه از اوست
و هنگامی که اشکی و غمی به ما می دهد
ما بیشترش را از او طلب می کنیم
دستت را به من بده
تو هم چنان زنبق منی
و محبوب منی
علی  رغم آن چه که بین ما بوده
آیا دوستم داری ؟

من دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم

"نزار قبانی"

۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بگو دوستت دارم

بگو دوستت دارم

بگو دوستت دارم تا زیبائیم افزون شود
که بدون عشق تو زیبا نخواهم بود
بگو دوستت دارم تا سر انگشتانم
طلا شده، و پیشانیم مهتابی گردد

ادامه مطلب...
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
باده ام ارمغان تاک توست

باده ام ارمغان تاک توست

تمام گل هایم
محصول باغ تو
 
باده ام
ارمغان تاک تو

ادامه مطلب...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
می دانم که شیوه عشق من کهنه شده است

می دانم که شیوه عشق من کهنه شده است

تو را بسیار دوست دارم
و می دانم که شیوه عشق من
کهنه شده است
شریان های قلبم

ادامه مطلب...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان