هوای دولت مشرق سفیر باران شد
و چترهای دل ما سریر باران شد

کویر سر به هوای به آسمان محتاج
دچار مرحمت سر به زیر باران شد

قنات مرده ما را دوباره احیا کرد
و دشت های ترک خورده سیر باران شد

و چشم ها همه در امتداد او خیسند
شگفت بدرقه ای در مسیر باران شد

چه رنگها که به هم دست بیعت آوردند
کمانی از برکات غدیر باران شد

تمام راه من و جاده حرف ها زده ایم
غریب گرچه ولی سر به آشنا زده ایم

پس از سلام جواب سلام واجب نیست؟
برای زخمی راه، التیام لازم نیست؟

رسیدنم به تو واجب ترین نیازم بود
وگرنه باقی درخواستهام لازم نیست

برای حاجی احرام بسته حرمت
دگر زیارت بیت الحرام لازم نیست

کبوترانه هوای تو را به پر دارم
برای کفتر جلدت که دام لازم نیست

اگرچه زشت و سیاهم ولی مگر آقا
در این عمارت شاهی، غلام لازم نیست؟

اگرچه ساکن آنجام، خانه ام اینجاست
کبوتری شده ام کاشیانه ام اینجاست

چه بارگاه قشنگی، چه مرقدی داری
عجب صحن و مناره و چه گنبدی

که گفته است غریبی میان ما وقتی
همیشه دور و برت رفت و آمدی داری؟

جناب گل پسر هفتم از قبله یاس
شمیم روحنواز محمدی داری

به آبروی تو شرمنده آبرومند است
رئوف هستی و الطاف بی حدی داری

میان اینهمه خوبان که دورتان هستند
خودم که معترفم نوکر بدی داری

کشید دست مرا ثامن الحجج، رفتم
فقیر بودم و مشهد به جای حج رفتم

سپاس آنکه به دنیا ابا الجوادم داد
سپس گدا شدن خانه زاد یادم داد

ورودم از در باب الجواد واسطه ایست
همیشه کم طلبیدم، خودش زیادم داد

به من چه شاعرم اصلا، خودش که میدانست
نه دعبلم نه فرزدق نه باسوادم، داد

جهان سراغ ندارد رئوف تر از او
هنوز کاسه دستم نشان ندادم داد

در آسمان همه به نوکریش مفتخرند
فدای آنکه چنین حسن اعتقادم داد

بر خلاف دست، چشمم پر تر از این حرفهاست
آب سقا خانه ات تب بر تر از این حرفهاست

این گرفتارت شدنها مر تر از این حرفهاست
نان بدون عشق تو، آجر تر از این حرفهاست

در رواق تو تمامی جهان جا میشود
زودتر از گفتن حاجت گره وا میشود

آسمانت مال من، بال و پرم مال شما
تو برای من تمام کشورم مال شما

گمشدن در صحن مال من، حرم مال شما
زیر پایت مال من، بالا سرم مال شما

زائرت هر کس شود، ختم به خیرش میکنی
پاش بیفتد اگر حر را زهیرش میکنی

دوست دارم با شما باشم، اجازه میدهی؟
تو رئوفی، من گدا باشم، اجازه میدهی؟

شامل لطف رضا باشم، اجازه میدهی؟
با تو یک شب کربلا باشم، اجازه میدهی؟

دست و پا گیرم تو اما دستگیری میکنی
مهربانی های جبران ناپذیری میکنی

"صابر خراسانی"