از روز های سخت بی یاری گذشتم
از دل خوشی هایم به ناچاری گذشتم

بی چتر و بی باران و خیس از خاطراتت
از کوچه های سرد تکراری گذشتم

گفتم خدایا حاجت او را روا کن
از آرزوهای خود انگاری گذشتم

تا رازهایم در دلم پنهان بماند
از خیر دلسوزی و دلداری گذشتم

گفتی فدایم میشوی کاری نکردی
از حرفهایت با فدا کاری گذشتم

از چشم هایت از خودت از خاطراتت
آری گذشتم از همه ، آری گذشتم

"سید تقی سیدی"