خبـــــر بــــــه دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بــی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت
کسی کــــــه سهم تو باشد به دیگران برسد

چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
بـــه راحتی کسی از راه نـاگهـــــــان برسد

رهــــــا کنی بــــــرود از دلت جــدا بـــــاشد
به آن کـــه دوست تَرَش داشته به آن برسد

رهـــــــا کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر بـــه دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایـــه ای نکنی بغض خـویش را بخــــــوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند کــه، نه! نفرین نمی کنم، نکند
به او کـــــــه عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند کــه فقط زود آن زمان برسد

"نجمه زارع"