حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راه عشق» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ ب.ظ حصار آسمان
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش!

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش!

وقتی بچه بودم، یه پرستوی بال شکسته رو درمان کردم. بعد که رهاش کردم و موقعی که داشت ازم دور میشد، همش فکر میکردم الان برمیگرده پیشم. شاید حتی به قدر یه نگاه، یه تشکر، یه دست مریزاد... اما رفت! دور و دورتر شد تا اینکه دیگه نتونستم ببینمش. بعد از اون اتفاق، هر وقت پرستویی رو میدیدم، با خودم میگفتم شاید این همون پرستوی من باشه. هر چند میدونستم احتمال اینکه این همون باشه، خیلی خیلی کمه. 
وقتی بچه بودم، هر وقت به کلمه الرحمن الرحیم می رسیدم، حسابی منقلب میشدم و وقتی برام مشکلی پیش میومد، حس میکردم من بنده خاص خدا هستم و نمیزاره تنها بمونم و کمکم میکنه. خیال میکردم لازم نیست من کاری کنم. همین که خدا میدونه کافیه.
وقتی بچه بودم حس میکردم هر حرکت من، از خم کردن انگشتم گرفته تا یه نگاهم، میتونه روی کل دنیا تاثیرگذار باشه و خلاصه خودمو خیلی خفن میدیدم. برای همین انتظارم از خودم خیلی زیاد بود. آرزو داشتم بتونم تمام دردای عالم رو درمان کنم، تمام خرابی ها، تمام بدیها تمام رنج ها رو پایان بدم.
وقتی بچه بودم، خیال میکردم وقتی ظلمی در حق کسی میشه، خدا ساکت نمیمونه و فورا جواب اون ظلم رو میده. واسه همین وقتی کسی بهم ظلمی میکرد، منتظر بودم تا خدا جوابشو بده و ظالم رو رسوا کنه. اگر اون وسط مسطا اشکی هم میریختم که دیگه بدتر! احساس میکردم تمام فرشتگان و ملائکه همین الان دور و برم هستن!

باید زمان بگذره تا بفهمی، همه چیز قرار نیست بر وفق مرادت باشه. خدا همیشه ظالم رو تنبیه نمیکنه. گاهی توی این دنیا اصلا تنبیه نمیشه. ظلم میکنن و میرن و پشت سرشونم نگاه نمیکنن و هیچ آسمونی هم به زمین نمیاد. قرار نیست بتونی همه دردای عالم رو درمان کنی، همین که بتونی دردای خودتو درمان کنی، خیلی هنر کردی! جواب دوست داشتنت رو با قدرشناسی قرار نیست بگیری! خیلی اوقات حتی عشقت سبب آزار میشه! میبینی کلی خوب بودی و در جواب بدی دیدی! این رسم دنیاست و تا دنیا دنیاست همین بوده! علی که علی بود قدرشو ندونستن و حسین (ع) رو با 72 تن از یارانش که جزو پاک ترین بندگان خدا بودن توی کربلا سر بریدن و نه کوه ها به لرزه دراومد و نه دریاها به جوش اومد. بیشتر اوقات دعاهات مستجاب نیست و اشکات بیخودیه! بهت تهمت میزنن، خوار و خفیفت میکنن و ابرها شکافته نمیشه و ندای فرشته عذاب رو کسی نمیشنوه! کلی درس میخونی، تخصص میگیری، بعدش میبینی فلان آقازاده دیپلم ردی شده مسئول فلان پستی که اصلا لیاقتشو نداره.

گاهی اوقات شک میکنی که این دنیا خدایی هم داره؟! وقتی اجابت نشدن دعات رو میبینی، از دعا خسته میشی، از نوشتن خسته میشی. از دنیا زده میشی. شوق و ذوقی برای تشکیل زندگی و عاشقی برات نمونده. معجزه ها رو فقط در خواب میبینی. وسط اینهمه دغدغه میبینی سنت رفته بالا و دلت دیگه سمت کسی نمیره. به قول شاعر توی دوران "چفت چاردیواری" گیر کردی. عجب برزخیه این دوران! نه راه پیش داریم نه راه پس. فقط میگذرونی و توی دلت به زمین و زمان فحش میدی. اما منتظر هیچی نیستی چون دیگه اعتقادت رو از دست دادی.

اما داریم صبر میکنیم. تا بفهمیم کل جهان داره صبر میکنه و منتظره. خدا خشمشو پنهان کرده و صبر کرده، خورشید درخشانترین تلالوئش رو رو نکرده و صبر کرده. بهار زیباترین رویشش رو رو نکرده و صبر کرده. عشق، برگ برنده خودشو نگه داشته و رو نکرده. ابر هنوز قشنگترین بارشش رو نشون نداده. دعاها پشت در اجابت صبر کردن. معجزه ها منتظرن. کل جهان هستی صبر کرده و تو باید صبور بودن رو یاد بگیری. باید قوی شدن رو یاد بگیری. باید ضد ضربه بشی. ضد تهاجم، ضد شکست، ضد موشک، ضد بی صبری.

وقتی اتفاقی میفته که دوست نداری یا توقع نداشتی، گیج میشی. سرشکسته میشی. بغض میکنی، خودخوری میکنی، بی تاب میشی، حسرت میخوری. هاج و واج دنیات رو نگاه میکنی و هی میخوای تلاش کنی که اون اتفاق دلخواهت بیفته و هر چه بیشتر تلاش میکنی، دورتر میشی. یادت میره که وظیفت، انجام دادن کار درسته نه به سرانجام رسوندن هر اتفاقی. کسی که باید به سرانجام برسونه، همین حالا داره اینکارو میکنه. تشکر و قدردانی دیگران از تو، سند درست کار کردنت نیست. اجابت نشدن دعاهات، سند بد بودن و قهر بودن خدا با تو نیست. باید صبر کنی. باید تحمل کنی. باید منتظر باشی. و هر چقدر بیشتر تلاش کنی اینو نفهمی، زندگی بیشتر بهت پیله میکنه. تا بفهمی! به نفعمته با اتفاقات ساده سر عقل بیای و بفهمی. بفهمی نباید اینقدر اذیت بشی بخاطر نشدن ها و نبودن ها. وگرنه بدتر میشه. مرگ عزیزانت رو میبینی تا بفهمی بعضی چیزا وقتی از دست میره، دیگه نباید پیله کنی و باید یه سری چیزا رو بفهمی و بپذیری و فکر نکنی که همه دنیا باید تحت امرت باشه و همیشه همه چیز بر وفق مرادت. 

بگذر و بزار زندگی درسای مهمترش رو بهت بده. اگه این حرفمو الان متوجه نمیشی، پس منتظر یه سری اتفاقات بد یا ناخوشایند باش که سعی میکنن بهت بفهمونن. همه چیز صبر کردن تا تو اولین درس رو بفهمی! "صبر"
وقتی یاد گرفتی صبر کنی و توقعی از دیگران نداشته باشی و قائل به این باشی که وظیفت رو درست انجام بدی، اونوقت همه چیز شروع میشه. درها باز میشه، دعاها مستجاب میشه، بهارها رویش رو از نو شروع میکنن، تلالو درخشان خورشید رو حس میکنی. باد بهاری به وجدت میاره و دل سنگت نرم میشه. از دل مشکلات، راه نورانی عبور کردن رو میبینی و برکت از سر و روی زندگیت میباره.

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

خودت رو هیچ تصور کن و در عین حال محوریت عالم رو متمرکز روی خودت بدان! یعنی کارهات رو نشمار که بعدا بخوای بابتشون پاداش و قدردانی نصیبت بشه و خودت رو بالا و برتر تصور نکن اما از طرفی متوجه باش که کارهات تاثیر زیادی میزاره طوری که انگار کل عالم منتظرن تا تو اون راهو بری! چون واقعا همینطوره! دنیا برای هر فردی، بازآفرینی مجدد شده. یعنی دنیای من با دنیای تو فرق داره. من اگه قراره توی فلان نقطه عطف زندگیم فلان تصمیم رو بگیرم، فکرم این نباشه که حالا اون تصمیم رو نگرفتم هم عیبی نداره! دنیای باز آفرینی شده من منتظره منه تا اون راهو برم تا مراحل بعدیش رو برام رو کنه! تا از اون پیچ رد نشم، نمیتونم بعدش رو ببینم و زندگیم به بیراهه ای میره که من انتخابش نکردم. زندگی من رو در معرض انتخاب قرار میده و انتخاب نکردن، بدترین انتخابه! راه ها و کوره راه های زندگی هر کسی مختص خودشه. طوری زندگی کن که انگار تنهایی و قراره همه راه ها رو خودت تنهایی قدم بزنی و طوری زندگی کن انگار به همه روح و اجزای عالم و هستی متصلی و یه دریچه از درونت به اونها راه داره.

خورشید وقتی زیباترین تلالوئش رو نشون میده که بفهمی چی هستی و چیکار باید بکنی. که گیر نکنی توی توقع بیخودی و دلگیری از دیگران و انتظار نازل شدن عذاب الهی روی سرشون. وقتی از بهار سرمست میشی که توی راه باشی نه بیراهه. وقتی عاشق میشی که از کسی متوقع نباشی و در عین حال خودت رو متصل به تمام ارکان هستی بدونی و روح اونها رو جریان یافته در خودت بدونی. کار نکرده ی تو، ربطی به کارهای کرده و نکرده ی دیگران نداره. ببین راه تو چی میگه! وظیفه تو این نیست درس بخونی، مدرک بگیری، تخصص بگیری، پول دربیاری، خرج کنی، پز بدی، دلگرم باشی! اینا فقط فلافل فروشی های بین راهی هستن. مقصدت چیز دیگه ایه. مقصدتو گم نکنی مسافر...!

۱۴ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۱۰ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
انا عند القلوب المنکسره

انا عند القلوب المنکسره

لطف کنین این متن رو با دقت بخونین: [باز نشر شد]

دو کس کشتی ای میگیرند یا نبردی میکنند
از آن دو کس، هر که مغلوب و شکسته شد؛
حق با اوست! نه با آن غالب!
زیرا که : انا عند القلوب المنکسره ( من نزد قلب های شکسته هستم )!

"مقالات شمس"

همه ما قبول داریم که مسافریم و روزی از این دنیا خواهیم رفت. هر مسافر باید از یه مسیری حرکت کنه تا به مقصد برسه. مقصد ما مسافر ها کجاست؟ کاملا واضحه. انا لله و انا الیه راجعون. ما قراره به سمت خدا بازگردیم. او ما رو خلق کرده و تنها او ما رو میپذیره. ما باید دوباره در خدا حل بشیم.

منتها تا ناخالصی در وجودمون هست، نمیتونیم! باید این ناخالصی ها رو پاک کنیم. در دنیا، در سکرات موت، در عالم قبر، در عالم برزخ، در عالم قیامت. همه این مراحل برای پاک شدن ماست. برای خالص شدن ما! وقتی پاک شدیم، اون وقت میتونیم در خدا حل بشیم و با خدا یکی بشیم.

خب حالا که مقصد مشخصه، هر مسافر عاقلی، راهی رو انتخاب میکنه که نزدیکتر باشه. خود قرآن راه های زیادی رو نام برده و ما باید کوتاه ترین راه رو انتخاب کنیم. البته باید به یاد داشته باشیم که نزدیکترین راه، قطعا آسان ترین راه هم نیست! بلکه سخت ترین راهه!

وقتی خدای مهربان عده ای رو به عنوان مقربان خودش معرفی میکنه، باید بدونیم اخلاق اونها، رفتار اونها میتونه سبب تقرب ما به خدا و در نهایت رسیدنمون به خدا باشه. 

از گفتار معصومین راه تقرب به خدا به دو قسمت تقسیم شده. یکی راهی به سمت بالا و دیگری راهی به سمت پایینه! اگر خدای سبحان جهتی می داشت، در عرش بود و در فرش نبود، در افلاک بود و در خاک نبود، انسان فکر می کرد که نزدیک ترین راه همون بالا رفتنه! خیلی باید علم داشته باشن، خیلی کمال داشته باشن، خیلی ولایت داشته باشن، خیلی اخلاص داشته باشن تا بالا برن و به خدا نزدیک بشن. اگر تنها راه نزدیکی به خدا همون راه بالا بود، باید اون راه بالا را شناسائی کرد و پیمود؛ منتها خدا جهتی نداره! در همه جهت ها و مکان هاست. خدا هم در عرش هست و هم در فرش!

تنها راه قُرب اِلَی الله و مشاهده خدا این نیست که انسان عالم ترین، عاقل ترین، کامل ترین، عابد ترین انسانها باشه! اگر اون راه رو طی کرد، خُب خیلی از کمالات نصیبش میشه؛ اون البته اَقرَبُ الطُرُقه؛ ولی یک راه پائین هم داره! یه راه برجسته، یه راه فروتنی! اون راه برجسته نصیب هر کسی نمیشه. انبیاء هستن، اولیاء هستن، معصومان هستن، مرسلین هستن؛ اینها اون راه برجسته را طی میکنن؛ امّا راه پائین راه تواضعه و دل شکستگی و فروتنی و ...

پس کلا دو راه هست! یا انسان به سمت خدا تقرب پیدا میکنه، یا خدا به سمت انسان! یا انسان میهمان خدا میشه یا میزبان او! اهمیت میزبانی از میهمان بودن کمتر نیست! اگر کسی دلش شکست و از همه جا ناامید شد، اون میتونه یه پناهگاهی رو شناسائی کنه و خودشو توش جا بده! 

اگر کسی دل شکسته داشت، این رو بدونه که میتونه میزبانی خدا رو به عهده بگیره! اگر دلشکسته شدی، بدون که برای میزبانی خدا انتخاب شدی. ما که توان راه بالا پیمودن رو نداریم! پس نزدیک ترین راه برای ما همون "قلب شکسته" ست که نصیب خیلی ها میشه. قدرش رو بدون اگه دلی شکسته داری. دلت رو با یاد خدا آروم کن!

اینکه میگن [اَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذَا دَعَاهُ وَ یکْشِفُ السُّوء] نه یعنی وقتی مضطر شدی، اَمَّن یُجیبُ بخون! ما هر وقت مشکلی داریم، أمَّن یُجیبُ می خونیم. معنای آیه که این نیست! معنای آیه اینه که وقتی مضطر شدی، بگو: [یا اَلله]، جواب می گیری. برای اینکه مضطر رو فقط اون جواب میده! کسی که همه راهها به روش بسته شد، اون جوابشو میده! چون آدم وقتی مضطر شد، موحّد خوبی هم میشه. چون براش ثابت میشه که از هیچ کسی کاری ساخته نیست!

۲۷ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۱۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
حصار آسمان

که از دل آخرین حبّی که بیرون می شود، جاه است

به تعداد نفوسِ خَلق اگر سوی خدا راه است
همان قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است

قلندرها و درویشان و حق گویان و عیّاران!
من از راهی خبر دارم که ذکرش قل هو الله است

ندارم آرزویی جز مقام عشق ورزیدن
که از دل آخرین حبّی که بیرون می شود، جاه است

خدایا عشق ما را می کشد یا زنده می سازد؟
هوای وصل، هر دم چون نفس، جانبخش و جانکاه است

سکوتی سایه افکنده است همچون ابر بر صحرا
شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است؛

کسی با چاه راز رنج خود را باز می گوید
چه تسبیحی ست… این آه است، این آه است، این آه است…

نمی خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست
که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است

به سویش بس که مردم چون گدا دست طلب دارند
جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است

به «سلطان جهان»، «شاه عرب» گفتند و عیبی نیست
به هر تقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است…

#فاضل_نظری

۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۶:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
گر مرید راه عشقی، فکر بدنامی مکن!

گر مرید راه عشقی، فکر بدنامی مکن!

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا، خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک آن نقاش، جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

"حافظ"
غزل 77

  • بشنوید با صدای گرم و دلنشین موسوی گرمارودی:
۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۱:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۱۶ ب.ظ حصار آسمان
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ

دل دیوانهِ تنها، دل تنگ

سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین؟
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت اینگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ  
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش ازین عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ  

" فریدون مشیری"

  • یکی از بهترین اشعاری که خوندم. شعر ستاره دار حصار آسمان
۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۳:۱۶ ۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
در تاریکی شب نیز راه کوی یار را گم نمی کنند

در تاریکی شب نیز راه کوی یار را گم نمی کنند

عاشقان یکدل
در تاریکی شب نیز راه کوی یار را گم نمی کنند
کاش لیلی و مجنون زنده می شدند
تا من راه عشق را به آنان دهم

"یوهان ولفگانگ فُن گوته"

۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان