حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرم» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
روی دل از قبله‌ی مهر و وفا گردیده است

روی دل از قبله‌ی مهر و وفا گردیده است

مهربانی از میان خلق دامن چیده است
از تکلف، آشنایی برطرف گردیده است

وسعت از دست و دل مردم به منزل رفته است
جامه‌ها پاکیزه و دل‌ها به خون غلطیده است

رحم و انصاف و مروت از جهان برخاسته است
روی دل از قبله‌ی مهر و وفا گردیده است

پرده‌ی شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است
صبر از دلها چو کوه قاف دامن چیده است

نیست غیر از دست خالی پرده‌پوشی سرو را
خار چندین جامه‌ی رنگین ز گل پوشیده است

گوهر و خرمهره در یک سلک جولان می‌کنند
تار و پود انتظام از یکدیگر پاشیده است

هر تهیدستی ز بی شرمی درین بازارگاه
در برابر ماه کنعان را دکانی چیده است

تر نگردد از زر قلبی که در کارش کنند
یوسف بی‌طالع ما گرگ باران‌دیده است

در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست
چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده است

برزمین آن کس که دامان می‌کشید از روی ناز
عمرها شد زیر دامان زمین خوابیده است

گر جهان زیر و زبر گردد، نمی‌جنبد ز جا
هر که صائب پا به دامان رضا پیچیده است


#صائب_تبریزی

۲۴ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست

سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست

رفتن ما اتفاق ناگوار کوچکی ست
بازمی گردیم روزی، روزگار کوچکی ست

می گذاری گاه دور از تو جهان را حس کنم
لطف یا قهر است این؟! دورم حصار کوچکی ست

با مرور دوستی هایم به من اثبات شد
هر که جز تو دوستم شد، دوستدار کوچکی ست

در تو من دنبال چیزی ماورای شهرتم
شاعرت بودن برایم افتخار کوچکی ست

من برای عشق می میرم، برای شعر نه!
دفتر شاعر برای او مزار کوچکی ست...

چون "عطارد" گرد تو بیش از همه چرخیده ام
سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست

بارها از پیش رویت رد شدم صیاد پیر
می پسندیدی نمی گفتی شکار کوچکی ست

بعد ساعت ها نگاه و ذوق و ترس و شرم و شک
انتظار یک تبسم، انتظار کوچکی ست

با دعا شاید به دست آوردمت؛ چون با دعا
دستکاری کردن تقدیر کار کوچکی ست

#کاظم_بهمنی

۰۳ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ابرم و رحمت من موجب زحمت شده است

ابرم و رحمت من موجب زحمت شده است

پیش "عقل" از ستمِ عشق شکایت کردم
به یهودی، گِله از ظلمِ "مسلمان"، بردم!

شرم بوده است و یا شوق؟ نمیدانم شیخ!
دکمه اى باز شد و سر به گریبان بردم!

ابرم و رحمت من موجب زحمت شده است
سیل افتاده به هر نقطه که باران بردم

شهر پاى تو زبان ریخت و من سر دادم
دیگران زیره و من چشم به کرمان بردم!

#حسین_زحمتکش
#از_عشق_برگشته

۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بگو دوستت دارم

بگو دوستت دارم

بگو دوستت دارم تا زیبائیم افزون شود
که بدون عشق تو زیبا نخواهم بود
بگو دوستت دارم تا سر انگشتانم
طلا شده، و پیشانیم مهتابی گردد

ادامه مطلب...
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

دوستت دارم پریشان‌، شانـه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیــرم‌، دانـــه می‌خواهی چه کار؟

تــا ابد دور تــــو می‌گــــردم‌، بسوزان عشــق کــن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

ادامه مطلب...
۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪه ﺍﺳﺖ

ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪه ﺍﺳﺖ

روﺯﮔﺎﺭﯾﺴﺖ ﺯلیخا ، ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪه ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﺯِ ﭼﺎه ﺁﻣﺪه ﺍﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪه ﺍﺳﺖ

ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﭘﺴﺘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪه ﺍﺳﺖ

ادامه مطلب...
۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

ادامه مطلب...
۲۹ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان