حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ب.ظ حصار آسمان
پری دخت

پری دخت

جایی از کتاب نبود که بخوانم و نشانه های آشنا به چشمم نخورد. نشانه هایی که یادآور چندین سال خون دل خوردن بوده و هست. الحق که دست نویسنده درد نکند! شاید خیلیها این نوشته ها را نفهمند اما یک عاشق میداند که جوهر دل کجای کاغذ نشسته. که البته عشق های امروزی را با این نوع از عشق سر و کاری نیست. چند ماه آزگار بوس و بغل و گردش و ... تازه می شنوی که "ما به درد هم نمیخوریم" یا "هرچی بینمون بوده تموم شده!" و نهایتا اسمت می شود دوست! چه تنزل حقیرانه ای!

کجا معنای فراق را میدانند؟ کجا به حد غایت دلتنگی رسیده اند؟ دلتنگ که شده اند، دست محبوب ساعتی (!!!) خود را گرفته اند یا در چشمانش چشم دوخته اند... اصلا جهنم ضرر، خیلی که دلتنگی را چشده باشند، قید محبوب را زده اند و بهانه آورده اند و "ارزش من، ارزش تو" گفته اند و منت ها گذاشته اند! کجا میدانند دوری یعنی چه؟ کجا میدانند وفاداری یعنی چه؟ حتی این وفا را حماقت میدانند و روشنفکرانه دم از منطق و عقل زده اند! کجا هزار باره در برابر کوه دلتنگی و فراق ایستاده اند و دم نزده اند؟ نهایتا گفته اند "نباشی هستن" و محبوب را تنزل داده اند به سرگرمی ساعتی ای که چون نباشد، کسان دیگر هستند که خاطرش را خوش کنند!

عشق یعنی پریدخت. یعنی سوز فراق و دلتنگی موجود در هر نامه. یعنی عشقی نجیب و سر به زیر. یعنی خیلی چیزها که به مشام نسل حاضر نرسیده و شاید هرگز نرسد!


#پریدخت #حامد_عسکری

۱۹ تیر ۹۸ ، ۲۱:۳۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۶ ب.ظ حصار آسمان
بگذار مسلط باشم به عشق

بگذار مسلط باشم به عشق

در من هزار بوسه ی مُعطر
میل دارند به عاشقی های مکرر ات
و آغوش هایی که رها کردن
در مرام و مسلکشان نیست

در من یک نفر
جوری به داشتنت مشغول است
که انگار چیزی جز این،
از دست و دل‌اش برنمی‌آید

بگذار آغوش به آغوش
بوسه به بوسه
شعر به شعر
مسلط باشم به عشق
به دوست داشتنت

#مریم_قهرمانلو

۲۲ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۵۶ ۲۶ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ب.ظ حصار آسمان
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد!

از برف اگر آدم بسازی دل ندارد!

دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد

باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد

من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد

من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد

وقتی که حق دل نداری میهمانی
مهمان که جایی حق آب و گل ندارد

شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق می‌شود ساحل ندارد

#مهدی_فرجی

۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۶ ۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۱ ق.ظ حصار آسمان
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت

قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت

دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعله‌ای بود که لرزید ولی جان نگرفت

جز خودم هیچ کسی در غم تنهایی من
مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت

دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصه‌ء عاشقی ما سر و سامان نگرفت

هر چه در تجربهء عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رود خروشان نگرفت

مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت

#فاضل_نظری

توضیح برنامه: هر چند میدونم اینجا اساتید برنامه نویسی زیادی هست، اما بهتره در مورد برنامه نوشته شده در تصویر کمی توضیح بدم. اگه در ابتدای حلقه دو دستور قرار میدادم که متغیر های i و  You رو هر بار از ورودی دریافت کنه، این برنامه با حالت واقعی عشق، کاملا برابر میشد! 
توضیح اینکه، تا زمانی حلقه اجرا میشه که مقدار j (که در هر مرحله یک واحد اضافه میشه)، از مقدار Love بیشتر بشه. اگر متغیرهای i و  You درون حلقه تغییر نکنن، مقدار Love به صورت تصاعدی میره بالا و هرگز شرط حلقه غلط نمیشه! پس حلقه تبدیل به یک حلقه بی نهایت میشه... (اگر کنار هم باشیم، عشق بی نهایت میشه!)
اما اگه با استفاده از دستورات ورودی، این متغیرها رو از ورودی دریافت کنیم و اگه یکی از متغیر ها صفر باشه، باز هم شرط حلقه غلط نمیشه! چون مقدار Love توی اون مرحله به حدی هست که فقط یکی از متغیرها به تنهایی بتونه در هر دور اجرای حلقه، نگذاره مقدار j از اون پیشی بگیره...
(یعنی اگر یکی از طرفین بازم عاشق بمونه، بازم عشق ادامه خواهد داشت!)
و اگر هر دو متغیر صفر باشن، بعد از مدتی مقدار j از مقدار Love بیشتر میشه و با غلط شدن شرط حلقه، حلقه پایان میپذیره و عشق دیگه در جریان نخواهد بود...

۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۲۱ ۱۲ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تنها منم که زنده مانده ام

تنها منم که زنده مانده ام

هیچ بیشه ای بی خاطره نیست
از هم آغوشی با بادها
و هیچ جنگلی عاشق نشده
مگر با بوسه های باران
تنها منم
که زنده مانده ام
در هوای تو
بی آنکه بپیجد
نفس هایت
در نفس هایم ...
 
#احمد_شاملو

۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست

بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست

ما گنهکاریم، آری، جرم ما هم عاشقی است
آری، اما آن که آدم هست و عاشق نیست، کیست؟

زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است، نیست؟

زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست

زندگی بی عشق اگر باشد، هبوطی دائم است
آن که عاشق نیست، هم اینجا هم آنجا دوزخی است

عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است
می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟

تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب
بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟ چیست؟
 
#قیصر_امین_پور

۲۶ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
خراب نکنید احساسِ پاک آدمها را

خراب نکنید احساسِ پاک آدمها را

عرضه ى دوست داشتنِ اگر ندارید
توانِ نگه داشتن اگر ندارید
خراب نکنید احساسِ پاک آدمهایى که بعد از شما
میخواهند واقعاً عاشقى کنند
شما مى آیید
وعده اى میدهید
سرتان را مى اندازید و مى روید به ناکجا
آدمِ بعد از شما اما
باید جان بکَنَد تا ثابت کند مثلِ شما و امثالِ شما نیست
عرضه ى دوست داشتن اگر ندارید،
خراب نکنید همین اندک ریتمِ شیرینِ عاشقى را که جریان دارد

#علی_قاضی_نظام

۲۴ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان