حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ناله» ثبت شده است

يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بهتر آن است که این قصه فراموش کنید

بهتر آن است که این قصه فراموش کنید

من نگویم، که به درد دل من گوش کنید
بهتر آن است که این قصه فراموش کنید

عاشقان را بگذارید بنالند، همه
مصلحت نیست، که این زمزمه خاموش کنید

خون دل بود نصیبم، به سر تربت من
لاله افشان به طرب آمده، می نوش کنید

بعد من ، سوگ مگیرید، نیرزد به خدا!
بهر هر زرد رخی، خویش سیه پوش کنید!

خط بطلان به سر نامه ی هستی بکشید
پاره این لوح سبک پایه ی مخدوش کنید

سخن سوختگان طرح جنون می ریزد
عاقلان، گفته ی عشاق فراموش کنید

"رحیم معینی کرمانشاهی"
 
باز نشر شد

۰۷ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
خاک ره گشتم و با من نظری نیست ترا

خاک ره گشتم و با من نظری نیست ترا

وه که از سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا

بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و با من نظری نیست ترا

دارم آن سر که سرم در سروکار تو شود
با من دلشده هرچند سری نیست ترا

دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا

خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد
یارب! این گریه خونین اثری نیست ترا

#امیرخسرو_دهلوی

۰۵ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم؟
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم؟

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم

با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم

آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم

گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

نیست امید صلاحی ز فساد حافظ
چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم؟

#حافظ
 
20 مهر ماه، روز بزرگداشت حضرت حافظ

۲۰ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان

نماز با دل سنگم کنار می آید

دعای قوم نشسته به بار می آید
اگر که رحم به این روزگار می آید!

زمانه این همه خون را ندیده می گیرد
نگو که ناله ما در شمار می آید

مرا فریب نده با سه ماه اول سال
بگو به خانه ما کی بهار می آید؟

نشد که بشکندش، خود شکسته خواهد شد
نماز با دل سنگم کنار می آید

صفای سفره عقد و نوای مجلس ختم
کجا جز این دو سه، قرآن به کار می آید؟

#علی_کریمان

۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
گر مرید راه عشقی، فکر بدنامی مکن!

گر مرید راه عشقی، فکر بدنامی مکن!

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا، خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک آن نقاش، جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

"حافظ"
غزل 77

  • بشنوید با صدای گرم و دلنشین موسوی گرمارودی:
۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۱:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ب.ظ حصار آسمان
شبت خوش باد من رفتم

شبت خوش باد من رفتم

کجایی؟ ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم
بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم

نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی
ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم

ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی
مرا بگذاشتی بر در، شبت خوش باد من رفتم

تو با عیش و طرب خوش باش، من با ناله و زاری
مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد من رفتم

مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند
بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتم

بماندم واله و حیران میان خاک و خون غلتان
دو لب خشک و دو دیده تر ، شبت خوش باد من رفتم

منم امروز بیچاره، ز خان و مانم آواره
نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد من رفتم

مرا گویی که: ای عاشق، نه ای وصل مرا لایق
تو را چون نیستم در خور، شبت خوش باد من رفتم

همی گفتم که: ناگاهی، بمیرم در غم عشقت
نکردی گفت من باور، شبت خوش باد من رفتم

عراقی می‌سپارد جان و می‌گوید ز درد دل:
کجایی؟ ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم

"شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر" متخلص به "عراقی"

۰۵ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۹ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
بهر طوفان زده سنگیست پنهاهی، گاهی

بهر طوفان زده سنگیست پنهاهی، گاهی

خانمان سوز بود آتش آهی ، گاهی
ناله ای میشکند پشت سپاهی ، گاهی

گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید
سالک بی خبر خفته به راهی، گاهی

ادامه مطلب...
۳۰ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان