۷۶ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است
يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
من نگویم، که به درد دل من گوش کنید
بهتر آن است که این قصه فراموش کنید
عاشقان را بگذارید بنالند، همه
مصلحت نیست، که این زمزمه خاموش کنید
خون دل بود نصیبم، به سر تربت من
لاله افشان به طرب آمده، می نوش کنید
بعد من ، سوگ مگیرید، نیرزد به خدا!
بهر هر زرد رخی، خویش سیه پوش کنید!
خط بطلان به سر نامه ی هستی بکشید
پاره این لوح سبک پایه ی مخدوش کنید
سخن سوختگان طرح جنون می ریزد
عاقلان، گفته ی عشاق فراموش کنید
"رحیم معینی کرمانشاهی"
باز نشر شد
۰۷ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
به چشمان پری رویان این شهر
به صد امید می بستم نگاهی
مگر یک تن از این ناآشنایان
مرا بخشد به شهر عشق راهی
به هر چشمی به امیدی که این اوست
نگاه بی قرارم خیره می ماند
یکی هم، زین همه نازآفرینان
امیدم را به چشمانم نمی خواند
غریبی بودم و گم کرده راهی
مرا با خود به هر سویی کشاندند
شنیدم بارها از رهگذاران
که زیر لب مرا دیوانه خواندند
ولی من، چشم امیدم نمی خفت
که مرغی آشیان گم کرده بودم
زهر بام و دری سر می کشیدم
به هر بوم و بری پر می گشودم
امید خسته ام از پای ننشست
نگاه تشنه ام در جستجو بود
در آن هنگامه ی دیدار و پرهیز
رسیدم عاقبت آن جا که او بود
"دو تنها و دو سرگردان، دو بی کس"
ز خود بیگانه، از هستی رمیده
از این بی درد مردم، رو نهفته
شرنگ ناامیدی ها را چشیده
دل از بی همزبانی ها فسرده
تن از نامهربانی ها فسرده
ز حسرت پای در دامن کشیده
به خلوت، سر به زیر بال برده
"دو تنها و دو سرگردان، دو بی کس"
به خلوتگاه جان، با هم نشستند
زبان بی زبانی را گشودند
سکوت جاودانی را شکستند
مپرسید، ای سبکباران! مپرسید!
که این دیوانه ی از خود به در کیست؟
چه گویم؟! از که گویم؟! با که گویم؟!
که این دیوانه را از خود خبر نیست!
به آن لب تشنه می مانم که ناگاه
به دریایی درافتد بیکرانه
لبی، از قطره آبی تر نکرده
خورد از موج وحشی تازیانه!
مپرسید، ای سبکباران مپرسید
مرا با عشق او تنها گذارید
غریق لطف آن دریا نگاهم
مرا تنها به این دریا سپارید
"فریدون مشیری"
باز نشر شد
۰۷ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
آیا شده از غصه ها آکنده باشی؟!
یکبار شد،از دیگران دل کنده باشی؟!
دنیایمان را یک تنه کردی جهنم
یکبار هم شد لعنتی شرمنده باشی؟!
سخت است بین گریه ها آواره باشم
اما تو بی شرمانه غرق خنده باشی
من را به جرم کشتن عشقت بگیرند
اما تو تنها شاکی پرونده باشی
سرتاسر ذهنت دچار نا امیدیست
وقتی اسیر دلبری یکدنده باشی
دنیا پر از درد است... درد دوری و
سخت است در بازی دل بازنده باشی!
#ادریس_حرمی
۰۷ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
"دوستت دارم"
خیلی هم زیاد
اما فکر رفتن که به سرت زد حتی اگر پشیمان هم شدی برو...
"دوستت دارم"
خیلی هم زیاد
اما اگر دلت با دیدن دیگری لرزید
رها کن مرا...
"دوستت دارم"
خیلی هم زیاد
اما سالهاست فهمیده ام کسی که به رفتن فکر میکند از کسی که "میرود" بی رحم تر است..
#یگانه_حقپرست
۰۷ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
یادته؟
همیشه بهم میگفتی تو بچه ای...!
منم دلم میشکست و میگفتم نه!
نیستم...!
حالا که فکر میکنم...
میبینم حق با تو بود!
من خیلی بچه بودم،
مثل بچه ها واسه کوچیک ترین چیزا ذوق میکردم...
مثل بچه ها دروغ بلد نبودم،
مثل بچه ها دلم پاک بودُ وقتی میگفتم دوستت دارم،
یعنی واقعا دوستت داشتم ...!
من مثل بچه ها دلم میشکست و
مثل بچه ها دو دقیقه بعد میبخشیدمت و
مثل بچه ها صبحمو
با تو شروع می کردم ...
آره من خیلی بچه بودم!
اما تو خیلی بزرگ بودی
دوست داشتنت؛
حرف زدنت،
و خیلی چیزای دیگه ت مثله آدم بزرگا دروغ بود ...!
تو خیلی بزرگ بودی...
خیلی خیلی بزرگ ...!
#معصومه_محمدزاده
۰۶ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟
یا در این قصه به دنبال مقصر باشم؟
شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده اسم خوش شاعر باشم
شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من
در پس پرده ایمان به تو کافر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظـر قسمت آخر باشم
#غلامرضا_طریقی
حدود 50 شعر و مطلب آماده ارسال هست
اما بعد از اتمام این اشعار، از اشعار شاعران پر آوازه استفاده میکنیم. کسانی مانند فریدون مشیری، قیصر امین پور، مولانا، سعدی، پروین اعتصامی، نیما یوشیج، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث و ... و شاعران غیر ایرانی مانند نزار قبانی، جبران خلیل جبران، ویلیام شکسپیر و ...
مدتیه که جای اشعار اونها خالیه
۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۹
۰
حصار آسمان
شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: «سادهای !
دورم از دیدار با هر پیش پا افتادهای»
کوچکم خواندی، که پیش چشم ظاهربین تو
دیگران کوهند و من سنگ کنار جادهای
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچکس حتی شبیهت نیست، فوقالعادهای !
با دل آزردهام چیزی نمیگویی ولی
از دل آزردن که حرفی میشود آمادهای
باز بر دوری صبوری میکنم اما مگیر
امتحان تازهای از امتحان پس دادهای
#سجاد_سامانی
۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۸
۰
حصار آسمان