در این قسمت سعی داریم اطلاعاتی ارائه کنیم که شاید بتوانیم در زمینه شناخت بیشتر و بیشتر شعرا کمکی کرده باشیم. با تشکر از همراهی شما.
[ انتخاب کنید تا هدایت شوید ]:
- فاضل نظری
- احمد شاملو
- محمد رضا شفیعی کدکنی
- سید محمد حسین بهجت تبریزی
- جلال الدین محمد بلخی (مولانا)
- کمالالدّین (شمسالدّین) محمّد وحشی بافقی
- محمد علی بهمنی
- قیصر امین پور
- امیر هوشنگ ابتهاج
- رحیم معینی کرمانشاهی
- حسین منزوی
- نادر ابراهیمی
[ فاضل نظری ]:
فاضل نظری در سال ۱۳۵۸ در شهرستان خمین واقع در جنوب استان مرکزی متولد شد. تحصیلات اولیهٔ خود را در شهرهای خمین و خوانسار گذراندهاست. او در سال ۱۳۷۶ برای ادامه تحصیل در رشتههای معارف اسلامی و مدیریت در دانشگاه امام صادق(ع) به تهران آمد و تحصیلات خود را در مقطع دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد.
دبیری سه دوره جشنواره بینالمللی فیلم صد، دبیری علمی جشنواره بینالمللی شعر فجر و عضویت در شورای علمی گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان زبان و ادب فارسی بعضی از عناوین ادبی و هنری و علمی اوست.
تا کنون از این شاعر، پنج مجموعه شعر گریههای امپراتور، اقلیت، آنها، ضد و "کتاب" توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. سه مجموعهٔ اول از مجموعههای شعری او توسط انتشارات سوره مهر در یک بستهبندی مجزا تحت عنوان سهگانهٔ شعریِ فاضل نظری ارائه شدهاست. و هر پنج مجموعه در قالب "پنج دفتر" عرضه شده است.
فاضل نظری علاوه بر سابقهٔ ۱۰ سال ریاست حوزه هنری استان تهران، رئیس مرکز موسیقی حوزهٔ هنری، عضو شورای عالی شعر سازمان صدا و سیما نیز بوده و از سال ۱۳۸۳ در دانشگاههای تهران نیز تدریس میکند.
از کتاب او بهعنوان برگزیدهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۷ تقدیر شد. همچنین از او بهعنوان شاعر جریانساز در دههٔ ۱۳۸۰ و همچنین پرمخاطبترین شاعر به انتخاب مردم در سال ۱۳۹۱ تجلیل به عمل آمدهاست. از دیگر افتخارات او انتخاب وی بهعنوان یکی از پنج چهرهٔ شاخص هنر سال ۱۳۹۳ در ایران است که در روز هنر انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۹۴ اعلام و از او تقدیر شد.
گزیدهٔ برخی آثار او در کشورهای فارسیزبان منتشر شدهاست. همچنین گزیدهٔ اشعار وی در سال ۱۳۹۲ در دو قطعِ رقعی و جیبی بههمراه مقدمهای دربارهٔ غزل به قلم او در انتشارات مروارید منتشر شدهاست که تا کنون بیش از ۱۰ نوبت تجدید چاپ شدهاست.
او از تیرماه ۱۳۹۴ در حوزهٔ هنری عهدهدار معاونت هنری است.
[ احمد شاملو ]:
(۲۱ آذر ۱۳۰۴–۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس ایرانی و از بنیانگذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام میشد و از همین روی، خانواده اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیتهای سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم میزند. شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی که هم اکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفاده ایران به شمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور شناخته میشود. شاملو که هر شاعر آرمانگرا را در نهایت امر یک آنارشیست تام و تمام میانگاشت، در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما برای نخستین بار در شعر «تا شکوفه سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به صورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. شاملو علاوه بر شعر، فعالیتهایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمههایی شناختهشده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران میباشد. آثار وی به زبانهای: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شدهاند. شاملو از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، مشاور فرهنگی سفارت مجارستان بود.
«نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته فرهنگی سفارت آلمان در تهران برای احمد شاملو ترتیب داده شد. احمد شاملو پس از تحمل سالها رنج و بیماری، در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۷۹ درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شدهاست. عشق، آزادی و انسانگرایی، از ویژگیهای آشکار سرودههای شاملو هستند. سنگ مزار او چندین بار از سوی افراد ناشناسی تخریب شده است.
[ محمدرضا شفیعی کدکنی ]:
در نوزده مهر ۱۳۱۸ در کدکن از توابع تربت حیدریه امروزی در خراسان به دنیا آمد. شفیعی کدکنی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر خود (که آخوند بود) و ادیب نیشابوری دوم به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت (در هفت سالگی تمام الفیه ابن مالک را از حفظ بود) و فقه، کلام و اصول را نزد شیخ هاشم قزوینی فراگرفت. اما پس از مرگ شیخ هاشم قزوینی (معروف به فقیه آزادگان) تا آخرین مراحل درس خارج فقه را نزد میلانی خواند و در این دوره با سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی همدرس بود. او به پیشنهاد دکتر علی اکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نامنویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکدهٔ ادبیات رفت و مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.
شفیعی کدکنی از سال ۱۳۴۸ تاکنون (۱۳۹۱) به درخواست دانشگاه تهران استاد دانشگاه تهران است. استاد بدیعالزمان فروزانفر زیر برگهٔ پیشنهاد استخدام وی نوشت «احترامی است به فضیلت او». شفیعی از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار میرود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمیکرد.
محمدرضا شفیعی کدکنی روز پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد. این سفر بازتاب وسیعی در مطبوعات ایران داشت. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به مؤسسه مطالعات پیشرفتهٔ پرینستون رفت تا در باب تاریخ و تطور فرقهٔ کَرامیه تحقیق کند و پس از ۹ ماه دوری از وطن به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران بر سر کرسی تدریس خود در دانشگاه تهران حاضر شد.
شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی به شیوهٔ قدمایی آغاز کرد و پس از چندی به سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد. با انتشار دفتر شعر در کوچه باغهای نشابور نامآور شد. آثار شفیعی را میتوان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی میشود، که بخشی از آنها در زیر آورده شدهاند. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعارش در کوچه باغهای نشابور آوازه بیشتری دارد. زمزمهها، شبخوانی، از زبان برگ، بوی جوی مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، هزاره دوم آهوی کوهی، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، با چراغ و آینه (در جستجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران)، تصحیح اسرارالتوحید نوشته محمدبن منور، تصحیح تاریخ نیشابور نوشته حاکم نیشابوری، تصحیح آثار عطار نیشابوری، تصحیح مختارنامه، تصحیح مصیبتنامه، تصحیح منطقالطیر، تصحیح اسرارنامه، تصحیح دیوان عطار و ترجمه آفرینش و تاریخ نیز از جمله آثار محمدرضا شفیعی کدکنی است.
[ سید محمدحسین بهجت تبریزی ]:
(زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. وی در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. ۲۷ شهریور را «روز شعر و ادب فارسی» نامگذاری کردهاند. وجه تسمیه این نام گذاری سالروز درگذشت شهریار شاعر شهیر کشورمان است.
مهمترین اثر استاد شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی بهشمار میرود و شاعر در آن از اصالت و زیباییهای روستا یاد کردهاست. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از ۸۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است.
شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشتهاست. اما بیشتر از دیگر گونهها در غزل شهره بود و از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشتهاست.
مجموعه تلویزیونی شهریار که به کارگردانی کمال تبریزی در سال ۱۳۸۴ ساخته شده و در آن جلوههایی از زندگی این شاعر به تصویر کشیده شدهاست، در سال ۱۳۸۶ از طریق شبکه دوم سیما به نمایش درآمد که اعتراض دختر شهریار، «مریم بهجتتبریزی» به همراه داشت مبنی بر اینکه «نود درصد سریال شهریار ساختگی است»، اما پسر شهریار «هادی بهجت تبریزی» معتقد است: «این سریال در کلیات هیچ مشکلی نداشت و در جزئیات هم دست هنرمند باز است که تغییراتی را بوجود آورد تا مجموعه برای مخاطب جذابیت داشته باشد».
شهریار در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را -به علت شیوع بیماری در شهر- در روستاهای قایش قورشاق، خشگناب و بستانآباد سپری نمود. پدرش «حاج میرآقا بهجت تبریزی» نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل (راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.
حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری بهعلت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیشآمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او بهسال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.
در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را میسراید. گفته میشود که منظومه حیدربابا به ۹۰ درصد از زبانهای جهان ترجمه و منتشر شدهاست. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمیگذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود بهنام «عزیزه عبدخالقی» ازدواج میکند که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نامهای شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- میشود.
شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی ایران سرود. وی در روزهای آخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از فوت در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت.
[ جلالالدین محمد بلخی ]:
معروف به مولانا ، مولوی و رومی (۶ ربیعالاول ۶۰۴، بلخ یا وخش– ۵ جمادیالثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶–۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی پارسیگوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشدهاست. در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفتهاست و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. زبان مادری وی پارسی بوده است.
مولوی زادهٔ بلخ خوارزمشاهیان (خراسان در ایران بزرگ، افغانستان کنونی) یا وخش بود و در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم میزیست. با آنکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی پارسیزبانان بهرهٔ خود را از او بیشتر میدانند، چرا که حدود شصت تا هفتاد هزار بیت او فارسی است و خطبهها و نامهها و تقریرات (تعالیم او به شاگردانش که آن را ثبت کردند و به فارسی غیرادبی و روزانه است) او نیز به فارسی میباشد؛ و تنها حدود هزار بیت عربی و کمتر از پنجاه بیت به زبانهای یونانی/ترکی (اغلب به طور ملمع در شعر فارسی) شعر دارد.
جلالالدین محمد بلخی در ۶ ربیعالاول (برابر با ۱۵ مهرماه) سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطانالعلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقهٔ او به احمد غزالی میپیوست. وی در عرفان و سلوک سابقهای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی میدانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی؛ پرچمداران کلام و جدال با او مخالفت کردند. از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را علیه او برانگیخت. سلطانالعلما احتمالاً در سال ۶۱۰ قمری، همزمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد. روایت شدهاست که در مسیر سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و عطار، مولانا را ستود و کتاب اسرارنامه خود را به او هدیه داد. فرانکلین لوئیس این حکایت را رد میکند و غیر واقعی میداند. وی به قصد حج، به بغداد و سپس مکه و پس از انجام مناسک حج به شام رفت. سپس با دعوت علاءالدین کیقباد سلجوقی به قونیه رهسپار شد و تا اواخر عمر همانجا ماندگار شد. مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد. سلطانالعلما در حدود سال ۶۲۸ قمری جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلالالدین ۲۴ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.
[ کمالالدّین (شمسالدّین) محمّد وحشی بافقی ]:
یکی از شاعران نامدار سدهٔ دهم ایران است که در سال ۹۳۹ هجری قمری در شهر بافق از توابع یزد چشم به جهان گشود. دوران زندگی او با پادشاهی شاه تهماسب صفوی و شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده همزمان بود. وی تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش سپری نمود. وحشی در جوانی به یزد رفت و از دانشمندان و سخنگویان آن شهر کسب فیض کرد و پس از چند سال به کاشان عزیمت نمود و شغل مکتبداری را برگزید. وی پس از روزگاری اقامت در کاشان و سفر به بندر هرمز و هندوستان، در اواسط عمر به یزد بازگشت و تا پایان عمر (سال ۹۹۱ هجری قمری) در این شهر زندگی کرد.
این شاعر بزرگ روزگار خود را با اندوه و سختی و تنگدستی و تنهایی گذراند و دراشعار زیبا و دلکش او سوز و گداز این سالهای تنهایی کاملاً مشخص است. وی غزلسرای بزرگی بود و در غزلیات خود از عشقهای نافرجام، زندگی سخت و مصائب و مشکلات خود یاد کرده است. کلیات وحشی متجاوز از نُه هزار بیت و شامل قصیده، ترکیب بند و ترجیع بند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی است. وحشی دو منظومهٔ عاشقانه دارد. یکی ناظر و منظور که عشق همجنسگرایانهٔ پسران شاه و وزیری را بر یکدیگر روایت میکند، و دیگری فرهاد و شیرین یا شیرین و فرهاد به استقبال از خسرو و شیرین نظامی گنجهای. مثنوی نخستین به سال ۹۶۶ به پایان رسید و ۱۵۶۹ بیت است و امّا مثنوی دوم که از شاهکارهای ادب دراماتیک پارسی است، هم از عهد شاعر شهرت بسیار یافت لیکن وحشی بیش از ۱۰۷۰ بیت از آن را نساخت و باقی آن را وصال شیرازی شاعر مشهور سده سیزدهم هجری (م ۱۲۶۲) سروده و با افزودن ۱۲۵۱ بیت آن را به پایان رسانیدهاست. شاعری دیگر به نام صابر شیرازی بعد از وصال ۳۰۴ بیت بر این منظومه افزود. مثنوی معروف دیگری که وحشی به پیروی از نظامی سرود، خلد برین است که بر وزن مخزنالاسرار نظامی گنجهای میباشد. مثنویهای کوتاهی از وحشی در مدح و هجو و نظایر آنها بازمانده که اهمیت منظومههای یادشده را ندارد.
دیوان اشعار او شامل ۹۰۷۶ بیت غزل، قصیده، قطعه، رباعی، ترکیب بند، ترجیع بند، مخمس و مثنوی با تصحبح عزیزالله علیزاده در نشر فردوس در تهران در سال ۱۳۹۲ در ۶۷۲ صفحه منتشر شده است.
[ محمدعلی بهمنی ]:
(زادهٔ ۲۷ فروردین ۱۳۲۱ در دزفول)، شاعر و غزلسرای ایرانی است. بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است. نخستین شعر بهمنی در سال ۱۳۳۰، یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت، به چاپ رسید.
وی دربارهٔ تولّد خود میگوید: «دو ماه به زمان تولّدم باقیمانده بود، که برادرم در دزفول بیمار میشود. خانواده هم از این فرصت استفاده میکنند تا به عیادتش بروند. این است که در قطار بهدنیاآمدم و در شناسنامهام درج شد متولّد اندیمشک، چون دایی من در ثبت احوال آن منطقه بود، شناسنامهام را همان زمان میگیرد. البتّه زیاد آنجا نبودم، همان زمان ۱۰ روز یا یکماه را در آنجا سپری کردیم، در اصل تهرانی هستیم. پدرم برای ده ونک و مادرم برای اوین است. در اصل ساکن خود بندرعباس بودیم. دوران کودکی را تهران، بخش شمیرانات، شهر ری، کرج و... بهصورت پراکنده بودیم، چون پدرم شاغل در راهآهن بود، مأموریتهای ایستگاهی داشتند. از سال ۱۳۵۳ به بندرعباس رفتم.».
او در چاپخانه با فریدون مشیری که آن روزها مسؤول صفحهٔ شعر و ادب هفتتار چنگ مجلۀ روشنکفر بود، آشنا شد و نخستین شعرش در سال ۱۳۳۰، یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت، در مجلهٔ روشنفکر به چاپ رسید. شعرهای وی از همان زمان تاکنون بهطور پراکنده در بسیاری از نشریات کشور و مجموعه شعرهای مختلف و جُنگها، انتشار یافتهاست.
بهمنی از سال ۱۳۴۵ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و برنامهٔ صفحهٔ شعر را با همکاری شبکه استانی خلیج فارس ارائه دادهاست. بهمنی در سال ۱۳۷۴ همکاری خود را با هفتهنامهٔ ندای هرمزگان آغاز میکند و صفحهای تحت عنوان تنفس در هوای شعر را هر هفته در پیشگاه مشتاقان خود قرار میدهد.
وی از سال ۱۳۵۳ ساکن بندرعباس شد و پس از پیروزی انقلاب، به تهران آمد و مجدداً در سال ۱۳۶۳ به بندرعباس عزیمت کرد و در حال حاضر نیز، ساکن همانجاست. محمدعلی بهمنی مسؤول چاپخانهٔ دنیای چاپ بندرعباس و مدیر انتشارات چیچیکا (در گویش بندرعباسی به معنی قصّه) در بندرعباس است.
آثار:
- باغ لال (۱۳۵۰)
- در بیوزنی (۱۳۵۱)
- عامیانهها (۱۳۵۵)
- گیسو، کلاه، کفتر (۱۳۵۶)
- گاهی دلم برای خودم تنگ میشود (۱۳۶۹)
- غزل (۱۳۷۷)
- شاعر شنیدنی است (۱۳۷۷)
- عشق است (۱۳۷۸)
- نیستان (۱۳۷۹)
- کاسهٔ آب دیوژن، امانم بده (۱۳۸۰)
- این خانه واژههای نسوزی دارد (۱۳۸۲)
- من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم (۱۳۸۸)
- غزل زندگی کنیم (گزیده غزل) (۱۳۹۲)
[ قیصر امینپور ]:
(زادهٔ ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ - درگذشته ۸ آبان ۱۳۸۶) نویسنده، مدرس دانشگاه و شاعر معاصر ایرانی بود.
قیصر امینپور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در روستای گتوند (شهرستان امروزی) از توابع شهرستان شوشتر در استان خوزستان به دنیا آمد. دوره راهنمایی و متوسطه خود را در مدرسه راهنمایی دکتر معین و آیت اله طالقانی دزفول گذراند و در سال ۱۳۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی پس از مدتی از تحصیل این رشته انصراف داد
قیصر امینپور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال ۱۳۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۱۳۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و حدود بیست شعر سپید او را در بر میگرفت. این کتاب از سوی انتشارات حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسید. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
دکتر قیصر امینپور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۱۳۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در سال ۱۳۸۲ بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. وی در سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری کلیه و قلب دار فانی را وداع گفت.
از وی در زمینههایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شدهاست که به آنها اشاره میکنیم:
- طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)،
- منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)،
- مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)،
- بیبال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)
- مجموعه شعر آینههای ناگهان (۱۳۷۲)،
- به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
- گزینه اشعار (۱۳۷۸، مروارید)
- مجموعه شعر گلها همه آفتابگرداناند (۱۳۸۰، مروارید)،
- دستور زبان عشق (۱۳۸۶، مروارید) اشاره کرد.
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارشها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رفت
[ امیر هوشنگ ابتهاج ]:
(زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت)، متخلص به «ه. ا. سایه»، شاعر ایرانی است.
او در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمهها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام [گالیا] شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان (دیرست گالیا...) با اشاره به همان روابط عاشقانهاش در گیرودار مسائل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیدهاست. دلیل این نام گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفتهاست.
سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر مزار حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت کنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان زده شوند.
ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیر شجریان، ناظری و حسین قوامی اجرا شدهاست. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است. سایه بعداز حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفاء داد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت هاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کردهاست.
آثار:
سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعهٔ «نخستین نغمهها» را، که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپارهاست با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمیگیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزلهای خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که میتوان گفت تعدادی از غزلهای او از بهترین غزلهای این دوران به شمار میرود.
سایه در مجموعههای بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازهای در شعر معاصر گشود.
سایه پس از درگذشت احسان طبری در بهار ۱۳۶۸، مثنوی «قصه خون دل» را به یاد و در رثای او سرود. بسیاری از کارشناسان برآنند که بخش عمدهای از معروفیت ابتهاج، مدیون وابستگی او به حزب توده ایران بوده است.
[ رحیم معینی کرمانشاهی ]:
(زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۰۱ در کرمانشاه - درگذشته ۲۶ آبان ۱۳۹۴ در تهران)، نقاش، روزنامهنگار، نویسنده، شاعر و ترانهسرای اهل ایران بود.
کودکی
رحیم معینی، که تخلص «امید» را در شعر برگزید، به روایتهای پیشین در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در کرمانشاه زاده شده است؛ ولی در مراسم گرامیداشتی که در خردادماه سال ۱۳۸۳ برای او در تهران برگزار شده به دفعات سال تولد او را ۱۳۰۱ قید کردهاند. از آن جا که گزارش این مراسم در جزوهای نیز انتشار یافته و اعتراضی از سوی شاعر و ترانهسرا برنیانگیخته است میتوان همین روایت آخر را درست دانست. پدرش کریم معینی، ملقب به سالار معظم، مردی شجاع و دلیر بود و بهواسطهٔ رفاقتی که با نصرت الدّوله فیروز داشت، چندی از طرف وی به حکومت فارس منصوب شد و مدتی نیز برای سرکوبی مبارزان کردستان با سپهبد امیر احمدی همکاری کرد و پس از فوت نصرت الدّوله برای همیشه از کارهای سیاسی کناره گیری کرد و در گوشهٔ انزواء به سر بُرد. نیای معینی حسین خان معین الرّعایا مردی لایق و با سواد و مردم دار بود و از نظر بخشش و کمکی که به مردم میکرد مورد توجه و احترام بود و نسبت به ائمهٔ اطهار اخلاص فراوان داشت و حسینیهای در کرمانشاه بنا کرد که اکنون هم به نام او مشهور است و در نهضت مشروطه و استبداد به دست مردی ناشناس به تحریک عدهای از مالکین کشته شد.
فعالیت هنری
او از سال ۱۳۲۰ خورشیدی به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذارد که از جمله تابلو مسیح با کار سیاه قلم است و در ضمن کارهای نقاشی به نظم شعر میپردازد و قسمتی از آثار ادبی و اجتماعی او در روزنامهٔ سلحشوران غرب به چاپ رسید و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشتهٔ نظم کشید و در آن حقایقی از اجتماع زمان را مجسم کرد. امید شاعری توانا و خوش ذوق و دوست داشتنی است و ضمن سرودن شعر چندی به ترانه سُرایی پرداخت و ترانههای او که توسط خوانندگان رادیو خوانده میشد از شهرت به سزایی برخوردار شد. آشنایی با نقاشی و فنون آن سبب شد که در خلق اشعار و ترانههایش گرایش به تصویرسازی داشته باشد. از آثار او چهار مجموعهٔ شعر به نامهای: ای شمعها بسوزید، فطرت، خورشید شب، حافظ برخیز، خواب نوشین، حکایت نگفته و ده جلد تاریخ منظوم ایران پس از حمله اعراب تا عصر حاضر تحت عنوان شاهکار تا کنون طبع و نشر شده است. استاد معینی کرمانشاهی قبلاً «عشقی» و بعد از مدتی «شوقی» و سپس «امید» و بالأخره از داشتن تخلّص منصرف شد و با نام معینی کرمانشاهی به کار هنری پرداخت. معینی کرمانشاهی تا روز یک شنبه بیست و چهارم آبان ماه ۱۳۹۴ قلم به دست مشغول ادامه شاهکار بود و تنها کهولت سن و سنگینی گوش او را رنج میداد. رحیم معینی کرمانشاهی پس از چهل و هشت ساعت تب خفیف روز بیست و ششم آبان ماه به منظور درمان تب و دیدار از فرزندش حسین معینی کرمانشاهی که بستری بود عازم بیمارستان جم شد که قبل از رسیدن در اتومبیل با سکته قلبی از رنج زیستن رهایی یافت. شرح زندگانی رحیم معینی کرمانشاهی با اسناد و مدارک به قلم حسین معینی کرمانشاهی در issuu.com قابل دسترس است.
فعالیت روزنامهنگاری
رحیم معینی کرمانشاهی در سال ۱۳۲۸ در شهر کرمانشاه روزنامهٔ سلحشوران غرب را بنیان گذاشت. این روزنامه در سالهای نخست وزیری محمد مصدق از مشی این دولت حمایت کرده و به همراه چند نشریهٔ دیگر در کرمانشاه نام «مطبوعات ملی کرمانشاه» را بر خود نهادند. پس از سقوط دولت مصدق در سال ۱۳۳۲، سلحشوران غرب نیز توقیف شده و معینی کرمانشاهی برای مدتی زندانی و همچنین از شغل خود در بانک سپه اخراج شد.
درگذشت
رحیم معینی در تاریخ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ در سن ۹۲ سالگی در بیمارستان جم درگذشت و در بهشت سکینه همان شهر دفن شد. معینی کرمانشاهی از سال ۸۷ به دلیل کهولت سن و بیماریهای ناشی از این مسئله، با بیماری دست و پنجه نرم میکرد.
ترانه
کودکی، نگرانم، رفتم که رفتم (آهنگها از علی تجویدی)، نوای دل، تنهایی (آهنگها از جواد لشکری)، شب زنده دار و طاووس (آهنگها از پرویز یاحقی)، از تو گذشتم (آهنگ از حبیبالله بدیعی). ترانههای ماندگاری چون: کودکی، از اشعار ماندگار وی میتوان عجب صبری خدا دارد، لوح مخدوش با مطلع "من نگویم که به درد دل من گوش کنید... بهتر آن است که این قصه فراموش کنید و از ترانههای بسیار خاطره انگیز و مشهور وی میتوان به یاد کودکی، خواب نوشین و آشفته حالی اشاره کرد.
وی در کنار استاد علی تجویدی ۴۰ ترانهٔ ماندگار بر جای گذاشته و با اساتیدی چون پرویز یاحقی، جواد لشکری، حبیبالله بدیعی و همایون خرم نیز همکاری داشته است. از دیگر آثار وی میتوان به حافظ برخیز، فطرت و خورشید شب اشاره کرد. نخستین ترانه سرایی برای گلها را بر روی آهنگی از استاد تجویدی به مطلع: «چه میشد رها بودم از همه قیدی» آغاز کرد و همکاری اش با تجویدی منجر به نزدیک به۴۰ اثر مشترک شده است.
فیلمنامه
رحیم معینی کرمانشاهی در اقتباس از برادران کارامازوف نوشتهٔ فئودور داستایوسکی فیلمنامهٔ وسوسه شیطان را نوشت که با کارگردانی محمد زرین دست بر پرده سینما نقش بست.
نوشتهها
- ای شمعها بسوزید
- فطرت
- حافظ یرخیز
- خورشید شب
- شاهکار: دوره تاریخ ایران (منظوم) در چهارده جلد
- در خرابات مغان
- فرزند وی -حسین معینی کرمانشاهی- در صدد چاپ صحیح اشعار ترانههای پدر خویش برآمد که کتاب خواب نوشین، راز خلقت و حکایت نگفته نتیجه این کوشش است.
[ حسین منزوی ]:
(۱ مهر ۱۳۲۵ - ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳) شاعر ایرانی است. او که بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا شناخته شده است، در سرودن شعر نیمایی و شعر سپید هم تبحر داشت.
منزوی در سال ۱۳۸۳ بر اثر آمبولی ریوی در تهران درگذشت و در کنار آرامگاه پدرش در زنجان به خاک سپرده شد.
او در یکم مهر سال ۱۳۲۵ در شهر زنجان و خانوادهای فرهنگی زاده شد. پدرش محمد نام داشت و به آذری شعر میسرود. حسین در زادگاه خود دوران دبستان و دبیرستان را سپری کرد و پس از اخذ دیپلم از دبیرستان صدرجهان زنجان، در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. سپس این رشته را رها کرد و به جامعهشناسی روی آورد اما این رشته را نیز ناتمام گذاشت. وی بعدها در سال ۱۳۵۸ با گذراندن واحدهای باقیمانده توانست مدرک کارشناسی خود را بگیرد.
نخستین دفتر شعرش حنجره زخمی تغزل در سال ۱۳۵۰ با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسید و با این مجموعه به عنوان بهترین شاعر جوان دوره شعر فروغ برگزیده شد. سپس وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه ادب امروز در کنار نادر نادرپور شروع به فعالیت کرد. وی در زمان فعالیتش در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههایی چون کتاب روز، یک شعر و یک شاعر، شعر ما و شاعران ما، آیینه و ترازو، کمربند سبز و آیینه آدینه را به عهده داشت. وی چندی نیز مسئول صفحه شعر مجله ادبی رودکی بود.
حسین منزوی در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد، عمر این ازدواج چندان طولانی نبود و در سال ۱۳۶۰ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج دختری به نام غزل است.
حسین منزوی دستی هم در ترانهسرایی داشت، منزوی در ترانههایش هم به مانند اشعارش نگاه و توجه اصلیاش به عشق است و به قول خودش عشق هویت اصلی آثارش است. پس از انقلاب در سال نخست انتشار مجلهٔ سروش نیز با این مجله و به عنوان مسئول صفحهٔ شعر همکاری داشت. در سالهای پایانی عمر به زادگاه خود بازگشت و تا زمان مرگ در این شهر باقی ماند.
وی سرانجام در روز شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر نارسایی قلبی و ریوی و پس از یک عمل جراحی طولانی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت.
مهمترین منبع موجود دربارهٔ زندگی حسین منزوی کتاب از عشق تا عشق است که شامل گفتوگوی بلند ابراهیم اسماعیلی اراضی (یکی از نزدیکترین شاگردانش در سالهای پایان عمر) با اوست. در این کتاب، خود شاعر بهتفصیل دربارهٔ خانواده، سالهای کودکی و زندگی در روستا، سالهای مدرسه، دوران دانشگاه، انجمنهای ادبی تهران و... سخن گفتهاست.
در کتابی با نام از ترانه و تندر به اهتمام مهدی فیروزیان (انتشارات سخن، ۱۳۹۰) نیز مقالاتی دربارهٔ این شاعر منتشر شده است.
محمدعلی بهمنی دربارهٔ منزوی میگوید: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوئیم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند و ادامهدهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد.»
آثار:
- با عشق در حوالی فاجعه- مجموعه غزلی سروده شده از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۲.
- این ترک پارسیگوی (بررسی شعر شهریار).
- از شوکران و شکر؛ مجموعه غزلی سرودهشده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۷.
- با سیاوش از آتش.
- از ترمه و تغزل؛ گزیده اشعار، ۱۳۷۶.
- از کهربا و کافور.
- با عشق تاب میآورم؛ شامل اشعار سپید و آزاد سروده شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۷۲.
- به همین سادگی (مجموعه شعرهای سپید).
- این کاغذین جامه؛ مجموعه برگزیده اشعار کلاسیک.
- از خاموشیها و فراموشیها.
- حنجرهٔ زخمی تغزل؛ دفتری از شعرهای آزاد و غزلهای سروده شده از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹.
- مجموعه اشعار حسین منزوی، انتشارات آفرینش و نگاه، ۱۳۸۸
- حیدر بابا- ترجمه نیمایی از منظومه «حیدر بابایه سلام» سروده «شهریار».
- مجموعه شعر «دومان» شامل اشعار ترکی حسین منزوی در دست چاپ
[ نادر ابراهیمی ]:
در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از لاریجانیهای مقیم تهران به شمار میآمد. نادر ابراهیمی تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش یعنی شهر تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکدهٔ حقوق وارد شد. اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به درجهٔ لیسانس رسید. او از ۱۳ سالگی به یک سازمان سیاسی پیوست که بارها دستگیری، بازجویی و زندان رفتن را برایش درپی داشت. ارایهٔ فهرست کاملی از شغلهای ابراهیمی، کار دشواری است. او خود در دو کتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» ضمن شرح وقایع زندگی، به فعالیتهای گوناگون خود نیز پرداختهاست. از جملهٔ شغلهای او بودهاست: کمک کارگری تعمیرگاه سیار در ترکمنصحرا، کارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانک، صفحهبندی روزنامه و مجله و کارهای چاپ دیگر، میرزایی یک حجرهٔ فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتابهای کودکان، مدیریت یک کتابفروشی، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها و...
در تمام سالهای پرکار و بیکار یا وقتهایی که در زندان بهسر میبرد، نوشتن را ـ که از ۱۵ سالگی آغاز کرده بود ـ کنار نگذاشت. در سال ۱۳۴۲ نخستین کتاب خود را با عنوان «خانهای برای شب» بهچاپ رسانید که داستان «دشنام» در آن با استقبالی چشمگیر مواجه شد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از صد کتاب از او چاپ و منتشر شدهاست که دربرگیرندهٔ داستان بلند (رمان) و کوتاه، کتاب کودک و نوجوان، نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهش در زمینههای گوناگون است. ضمن آنکه چند اثرش به زبانهای مختلف دنیا برگردانده شدهاست.
نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعهٔ تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده، و آهنگها و ترانههایی برای آنها ساختهاست. او همچنین توانستهاست نخستین مؤسسهٔ غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایرانشناسی را تأسیس کند؛ که هزینه و زحمتهای فراوانی برای سفر، تهیهٔ فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آنها صرف کرد؛ ولی چنانکه باید، شناخته و بهکار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
او فعالیت حرفهای خود را در زمینهٔ ادبیات کودکان، با تأسیس «مؤسسهٔ همگام با کودکان و نوجوانان» ـ با همکاری همسرش ـ در آن مؤسسه متمرکز کرد. این مؤسسه، بهمنظور مطالعه در زمینهٔ مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان برپا شد و فعالیتش را در حیطهٔ نوشتن، چاپ و پخش کتاب، نقاشی، عکاسی، و پژوهش دربارهٔ خلقوخو، رفتار و زبان کودکان و نیز بررسی شیوههای یادگیری آنان دنبال کرد. «همگام» عنوان «ناشر برگزیدهٔ آسیا» و «ناشر برگزیدهٔ نخست جهان» را از جشنوارههای آسیایی و جهانی تصویرگری کتاب کودک دریافت کرد.
ابراهیمی در زمینهٔ ادبیات کودکان، جایزهٔ نخست براتیسلاوا، جایزهٔ نخست تعلیم و تربیت یونسکو، جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ سال ایران و چندین جایزهٔ دیگر را هم دریافت کردهاست. او همچنین عنوان «نویسندهٔ برگزیدهٔ ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را بهخاطر داستان بلند و هفت جلدی «آتش بدون دود» بهدست آوردهاست.
نادر ابراهیمی رشتههای مختلف ورزشی را تجربه کرده، یکی از قدیمترین گروههای کوهنوردی بهنام «اَبَرمرد» را بنیان نهاده و در توسعهٔ کوهنوردی و اخلاق کوهنوردی، تأثیرگذار بودهاست.
آثار
ادبیات بزرگسال
- با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ
- خانهای برای شب
- آرش در قلمرو تردید (یا: پاسخناپذیر)
- مصابا و رؤیای گاجرات
- بار دیگر شهری که دوست میداشتم
- هزارپای سیاه و قصههای صحرا
- افسانهٔ باران
- در سرزمین کوچک من - منتخب آثار
- تضادهای درونی
- انسان - جنایت - احتمال
- مکانهای عمومی
- رونوشت بدون اصل
- درحد توانستن - شعرگونه
- غزلداستانهای سال بد
- ابن مشغله - زندگینامه، جلد اول
- ابوالمشاغل - زندگینامه، جلد دوم
- فردا شکل امروز نیست
- براعت استهلال - از مجموعه «ساختار و مبانی ادبیات داستانی»
- مقدمهای بر فارسینویسی برای کودکان
- مقدمهای بر مصورسازی کتابهای کودکان
- مقدمهای بر مراحل خلق و تولید ادبیات کودکان
- مقدمهای بر آرایش و پیرایش کتابهای کودکان
- دور ایران در شش ساعت - گزارش دومین نمایشگاه ایرانگردی در سال ۱۳۷۱
- چهل نامهٔ کوتاه به همسرم
- آتشْ بدون دود - داستان بلند هفت جلدی
- با سرودخوان جنگ، در خطهٔ نام و ننگ
- یک صعود باورنکردنی
- تکثیر تاسفانگیز پدربزرگ
- مردی در تبعید ابدی - براساس زندگی ملاصدرا
- حکایت آن اژدها
- بر جادههای آبیِ سرخ - داستان بلند ۱۰ جلدی، براساس زندگی میرمَهنای دوغابی
- صوفیانهها و عارفانهها - بخشی از «تاریخ تحلیلی پنجهزار سال ادبیات داستانی ایران»
- یک عاشقانه آرام
- سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد
- طراحی حیوانات - طرحهای کوثر احمدی، با گفتاری تحلیلی در باب مفاهیم و تعاریف «طرح» در هنرها
- الفبا - تحلیل فلسفی ۵۰ طرح از علیاکبر صادقی نقاش
- پیشگفتار «کوچههای کوتاه» - مجموعه قصههای کوتاه گروهی از شاگردان نادر ابراهیمی
ادبیات کودک و نوجوان
- کلاغها - جایزهٔ اول فستیوال کتابهای کودکان توکیو ژاپن، جایزه اول - سیب طلایی - براتیسلاوا، جایزه اول تعلیم و تربیت از یونسکو
- سنجابها
- دور از خانه - قصه برگزیدهٔ آسیا، از سوی «سازمان جهانی یونسکو» و کتاب برگزیده شورای کتاب کودک در سال ۱۳۴۷
- قصه گلهای قالی
- پهلوان پهلوانان؛ پوریای ولی - کتاب برگزیده از سوی «آکادمی المپیک» همایش فردوسی و اخلاق پهلوانی ۱۳۸۴، جایزهٔ بزرگ جشنوارهٔ کتاب کودک کنکور نوما، ژاپن ۱۹۷۸
- باران - آفتاب و قصهٔ کاشی
- بزی که گم شد
- من راه خانهام را بلد نیستم
- سفرهای دورودراز هامی و کامی در وطن
- پدر چرا توی خانه ماندهاست - از مجموعه «قصههای انقلاب برای کودکان»
- جای او خالی - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- جای تو خالی - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- نیروی هوایی - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- سحرگاهان همافرها اعدام میشوند - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- برادرت را صدا کن - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- برادر من مجاهد، برادر من فدایی - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- جَنگ بزرگ از مدرسهٔ امیریان - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- نامهٔ فاطمه، پاسخِنامهٔ فاطمه - از مجموعهٔ «قصههای انقلاب برای کودکان»
- مامان! من چرا بزرگ نمیشوم - از مجموعهٔ «قصههای ریحانه خانم»
- روزی که فریادم را همسایهها شنیدند - از مجموعهٔ «قصههای ریحانه خانم»
- آدم وقتی حرف میزند چه شکلی میشود - از مجموعهٔ «قصههای ریحانه خانم»
- درخت قصه ـ قُمریهای قصه - جایزهٔ کتاب برگزیده ازسوی هیئت داوران بزرگسال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، جایزهٔ کتاب برگزیده ازسوی هیئت داوران خردسال، ترجمهشده به زبان روسی در ترکمنستان
- عبدالرزاق پهلوان - کتاب برگزیده از سوی «آکادمی المپیک» همایش فردوسی و اخلاق پهلوانی ۱۳۸۴
- آنکه خیال بافت و آنکه عمل کرد
- حکایت کاسهٔ آب خنک - از مجموعهٔ «نوسازی حکایتهای خوب قدیم برای کودکان»
- حکایت دو درخت خرما - از مجموعهٔ «نوسازی حکایتهای خوب قدیم برای کودکان»
- آن شب که تا سحر - از مجموعهٔ «نوسازی حکایتهای خوب قدیم برای کودکان»
- قلب کوچکم را به چه کسی هدیه بدهم؟ - دیپلم افتخار نخستین نمایشگاه بینالمللی تصویرگران کتاب کودک ۱۳۷۲
- مثل پولاد باش پسرم؛ مثل پولاد - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- داستان سنگ و فلز و آهن - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- با من آشنا شو، با من دوست شو - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- هستم اگر میروم؛ گر نروم نیستم - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- راستی اگر نبودم - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- کمیاب و قیمتی اما... - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- مدرسهٔ بزرگتری هم وجود دارد - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- گلآباد دیروز؛ گلآباد امروز - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- گلآباد امروز؛ گلآباد فردا - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- فرهنگ فراوردههای فلزی ایران - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- هفت آموزگار مهربان - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم»
- ما مسلمانان این آب و خاکیم - از مجموعهٔ «ایران را عزیز بداریم» دریافت جایزه نخست آسیایی تصویرگران کتاب کودک ۱۳۷۰
- قصه سار و سیب
- قصه موش خودنما و شتر باصفا
- با من بخوان تا یاد بگیری
- حالا دیگر میخواهم فکر کنم
- قصه قالیچههای شیری
- همه گربههای من ۱ و۲
- دیدار با آرزو
نمایشنامه
- اجازه هست آقای برشت؟
- وسعت معنای انتظار (سه قصه نمایشی)
- یک قصه معمولی و قدیمی در باب جنایت
فیلمنامه
- آخرین عادل غرب
- صدای صحرا
ترجمهها
- مویه کن سرزمین محبوب - ترجمه با همکاری فریدون سالک
- از پنجره نگاه کن - ترجمه با همکاری احمد منصوری
- دوست؛ کسی است که آدم را دوست دارد - ترجمه با همکاری احمد منصوری
- آدم آهنی - کتاب برگزیدهٔ سال ۱۳۵۱ از سوی شورای کتاب کودک، ترجمه با همکاری احمد منصوری باب
نمونه آثار
عزیز من! (همسرم) خوشبختی، نامه یی نیست که یکروز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دستهای منتظر تو بسپارد. خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی ست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر... به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه از هیچ چیز دیگر... خوشبختی را در چنان هاله یی از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیدهٔ ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز در شناختنش شویم... خوشبختی، همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است... برگرفته از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
درگذشت
نادر ابراهیمی در سن ۷۲ سالگی پس از چندین سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری بعد از ظهر پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۷ درگذشت.
سعی داریم اطلاعات تمام شعرا رو گردآوری کرده و در همین جا قرار بدیم، پس شکیبا باشید...