ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟
بیــگانه شدی ، دست مریـــزاد ، کجایی ؟
در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریــــزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟
ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟
بیــگانه شدی ، دست مریـــزاد ، کجایی ؟
در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریــــزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟
من گوشه این اتاق
مرضی گرفته ام به نام دلتنگی
جان عزیزترین عزیزت
هر وقت آمدی
به گوشه این اتاق هم سری بزن
شاید شاعری دیشب مرده باشد
واژه هایم نه وزن دارند و نه رنگ
نه زیبایی مفهوم سهراب را دارند و نه پیچیدگی علیرضا آذر
نوشته هایم فقط درد دارند
بی حوصله اند
گیج و گمگشته
بیا و بگذار آرام گیرند در میان دستان تو
نمیتوانم جز از تو، از کسی دیگر بنویسم
این قلم، این قلب، این قاب سبز حیات
همگی از تو سرشارند
"حصار آسمان"