اگر این پَنجره در سینه یِ دیوار نبود
و کنارَم ، قَلم و کاغذ و خودکار نبود
چه بلا هایِ عجیبی به سرم می آمد
فرض کن داخل زندانی و سیگار نبود
آمد و .. شد همه ی دار و ندارم هر چند
بودن و رفتن او دست من انگار نبود
باز هم ، باد بهاری ، همه جا ، می پیچد
گُلِ سر کاش به موی تو گرفتار نبود
نکند دستِ کسی دست تو را لمس کند
کاش این دلهره اینقدر ، دل آزار نبود
رفتی و بعد تو در شهر جنایت ها شد
خنده ای روی لبم ، بعد تو در کار نبود
اگر این پنجره در سینه ی دیوار نبود
غزلی وصل به موهای تو این بار نبود
#سعید_شیروانی