حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرو» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
یاری که نامِ او بود وردِ زبان ما رفت

یاری که نامِ او بود وردِ زبان ما رفت

با عاشقان بگوئید سروِ روان ما رفت
دل را خبر رسانید کارامِ جان ما رفت
 
این کاروان که دیگر رنگِ وفا ندارد
با ساربان بگویید تاب و توانِ ما رفت

ادامه مطلب...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

مرحبا طایر فرخ پیِ فرخنده پیام
خیر مقدم، چه خبر؟ یار کجا؟ راه کدام؟

یارب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازو خصم به دام آمد و معشوقه به کام

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هرچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام

گل ز حد بُرد تنعم، نفسی رخ بنما
سرو می نازد و خوش نیست، خدا را بخُرام

زلف دلدار چو زنّار همی فرماید
برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام

مرغ روحم که همی زد ز سر سدره صفیر
عاقبت دانه خال تو فکندش در دام

چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد
مَن لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کَیفَ ینام

تو ترحم نکنی بر منِ مخلص، گفتم
ذاکَ دَعوایَ وَ ها اَنتَ وَ تِلکَ الاَیّام

حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید
جای در گوشه محراب کنند اهل کلام

#حافظ

۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان