حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفر» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
من مهربان ندارم، نامهربان من کو؟

من مهربان ندارم، نامهربان من کو؟

ای مردمان بگویید آرام جان من کو؟
راحت‌فزای هرکس، محنت‌رسان من کو؟

نامش همی نیارم بردن به پیش هرکس
گه گه به ناز گویم سرو روان من کو؟

در بوستان شادی هرکس به چیدن گل
آن گل که نشکفیدست در بوستان من کو؟

جانان من سفر کرد، با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان پیداست آن من کو؟

هرچند در کمینه، نامه همی نیرزم
در نامهٔ بزرگان زو داستان من کو؟

هرکس به خان و مانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم، نامهربان من کو؟


"انوری"

۰۲ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه

آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه

سفر کردم که از عشقت جدا شم
دلم میخواست دیگه عاشق نباشم

ولی عشقت تو قلبم مونده، ای وای
دل دیوونمو سوزونده، ای وای

سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمیشه
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه

غم دور از تو موندن، یه بی بال و پرم کرد
نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد

دلم از ابر و بارون به جز اسم تو نشنید
تو مهتاب شبونه فقط چشمام تو رو دید

نشو با من غریبه مثه نامهربونا
بلا گردون چشمات، زمین و آسمونا

تو رو دیدم توو بارون، دل دریا تو بودی
تو موج سبز سبزه، تن صحرا تو بودی

مگه میشه ندیدت توو مهتاب شبونه؟
مگه میشه نخوندت توو شعر عاشقونه؟

ترانه سرا: هدیه
نام آهنگ و خواننده: سفر - معین (نصرالله معین نجف آبادی)
ناشر: شرکت ترانه
ترانه سرا: فرید زُلاند
تنظیم: منوچهر چشم آذر
سال تولید: 1366

ادامه مطلب...
۱۳ آذر ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بی تو طوفان زدهِ دشتِ جنونم

بی تو طوفان زدهِ دشتِ جنونم

بی تو طوفان زدهِ دشتِ جنونم
صیدِ افتاده به خونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوهِ درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خمِ کوچه بدنبالِ تو لغزید نگاهم
تو ندیدی!
نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی!
چون درِ خانه ببستم
دگر از پای نشستم
گوئیا زلزله آمد
گوئیا خانه فرو ریخت سرِ من
بی تو من در همه شهر غریبم!
بی تو کس نشنود از این دلِ بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغکِ پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی، تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من؟
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی؟
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم ...


"هما میر افشار"


۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن

روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن

رازداری کن و از من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن

با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایه ی دلگرمی هر جمع مکن

به گناهی که نکردم، به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن

ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت
این همه هرزه ی آلوده نظر جمع مکن!

آخرین شاخه ی تو، سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن!

تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن

 

"کاظم بهمنی"
غزلی از  کتاب عطارد

۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۰ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۰۴ ب.ظ حصار آسمان
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم

ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم

ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما
اکنون تویی و مسئله های همه ی ما

کو آنکه در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ی ما

ای گریه ی شب های مناجات من از تو
لبخند تو آیین دعای همه ی ما

تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ی ما

ای ابر اگر از خانه ی آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همه ی ما

ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما

گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ی ما

در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ی ما

"فاضل نظری"

۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر؟

همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر؟

نسیم خوش خبر! از نور چشم من چه خبر؟
همیشه در سفر! از بوی پیرهن چه خبر؟

تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟

ادامه مطلب...
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
به رفتن تــو سفر نـــه، فرار میگویند!

به رفتن تــو سفر نـــه، فرار میگویند!

به رفتن تــو سفر نـــه، فرار میگویند!
به این طریقه ی بازی قمار میگویند

به یک نفر که شبیه تو دلربا باشد
هنــــوز مثل گذشته "نگار" میگویند

ادامه مطلب...
۰۸ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان