به پایان رسیدیم
اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها
نکردیم پرواز
به پایان رسیدیم
اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها
نکردیم پرواز
این است عطر خاکستری هوای که از نزدیکی صبح سخن می گوید
زمین آبستن روزی دیگر است
این است زمزمه سپیده
این است آفتاب که بر می آید
خیلی مسخره است
شب به خانه رفتن
و صبح از آن بیرون زدن
ما باید
با خورشید فرق داشته باشیم!
"رسول یونان"