ناله ای کن عاشقانه، درد محرومی بگو
پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو
خواه رومی، خواه تازی، من نخواهم غیر تو
از جمال و از کمال و لطف مخدومی بگو
ناله ای کن عاشقانه، درد محرومی بگو
پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو
خواه رومی، خواه تازی، من نخواهم غیر تو
از جمال و از کمال و لطف مخدومی بگو
فانوس این خانه عاشقانه می سوزد
گردباد هم که باشی
خاموش نخواهم شد
دریا با جزر می رود
که با مد بازگردد
یا جزر باش یا مد
این کشتی شکسته
باید به ساحل برسد
"نسرین بهجتی"
هر روز می روم به مسیری که دیدمت
جایی که عاشقانه به جانم خریدمت
جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای
اما برای اینکه بمانی نچیدمت
آنچه را عاشقانه دوست می داری بیاب
و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند
در آن چه که هستی
من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم میکند!
منطق او حتی از حماقت من هم
احمقانه تر است!
"احمد شاملو"
ساعت شنی به من یاد داد
باید خالی شوی تا پُر کنی...
تا پُر کنی کسی را،
دلی را، چشمی را، گوشی را....
دیوانگی که شاخ و دم ندارد...
برای دیوانه بودن ک حتما نباید داد بزنی...
حتما نباید کسی را بکشی...
حتما نباید گوشه گیر باشی...
همین که کسی را عاشقانه دوست داشته باشی،یعنی دیوانگی...
و این منم...
همان دیوانه ای که عاشقانه دوستت دارد...
"سودابه دریس"