۱۳ مطلب با کلمهی کلیدی «مرگ دل» ثبت شده است
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ
حصار آسمان
ای کاش این غزل، غزل آخرم شود
یا رفتنت برای ابد باورم شود
دارم به جرم بی کسی ام شعر می شوم
تنها مگر که گریه تماشاگرم شود
زل می زنم به عقربه های نمور شب
تا وقت قرص و شربت خواب آورم شود
در سطرهای نا تمام من آنقدر می دوی
تا مملو از تو هر ورق از دفترم شود
در خود نگاه می کنم از من چه مانده است؟
جز شعرهای مرده که هم بسترم شود!
شاید اگر بمیرم و در شعر جان دهم
تصویر خاطرات تو دور از سرم شود
باید از این نوشتن بیهوده بگذرم
باید که این غزل ،غزل آخرم شود
"سعیده معتمدی"
۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۰
۲
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ
حصار آسمان
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد، بیشتر تنهاست!
چون نمیتواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد!
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند، تنهایی تو کامل می شود!
"عباس معروفی"
بدترین شکنجه آن است که دیگر نتوانی دوست بداری!
"داستایفسکی"
۱۱ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۵
۷
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ
حصار آسمان
و مرگ مردن نیست!
من مردگان بیشماری را دیده ام
که راه می رفتند
حرف میزدند!
انتظار و تنهایی را درک میکردند
شعر میخواندند
میخندیدند
و گریه میکردند!
"حسین پناهی"
۱۰ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۲
۴
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۰ ب.ظ
حصار آسمان
بدترین حالت ماجرا این است که طاقتمان تمام شود
به روی خودمان نیاوریم
و تا زمان مرگ ادامه دهیم!
خیلی ها اینطور زندگی میکنند...
دست انداز کم طاقتی را رد کرده اند و
افتاده اند در سرازیری عادت!
پری فراموشی
"فرشته احمدی"
۰۱ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۰
۴
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ب.ظ
حصار آسمان
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
دست خون آلود را
در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن، مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست!
فرض کن، یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرُست
فرض کن، جنگل بیابان بود از روز نخست!
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت
مرگ عشق!
گفتگو از مرگ انسانیت است...
"فریدون مشیری"
۰۷ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۷
۱
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
اگر مانده بودی، تو را تا به عرش خدا میرساندم
اگر مانده بودی، تو را تا دل قصه ها می کشاندم
اگر با تو بودم به شب های غربت، که تنها نبودم
اگر مانده بودی، ز تو مینوشتم، تو را میسرودم
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۳
۰
حصار آسمان