من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست
مانند من آسیمه سر و دربدری نیست
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه، ولی نامه بری نیست
من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست
مانند من آسیمه سر و دربدری نیست
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه، ولی نامه بری نیست
عشق باید بر دلت افتد عزیزم، زور نیست
هیچکس بر اینکه معشوقت شود، مجبور نیست
اینقدر بالا و پایینت پریدن بهر چیست
گر مقرر باشدش دیدن، ببیند کور نیست