وه که از سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و با من نظری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سروکار تو شود
با من دلشده هرچند سری نیست ترا
دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا
خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد
یارب! این گریه خونین اثری نیست ترا
#امیرخسرو_دهلوی