با تواَم عشق قسم خورده ی پنهانی ِمن
با تواَم بی خبر از حال و پریشانی ِ من
با تواَم لعنتیِ خالی از احساس بفهم
بی قرارت شده ام شاعره ی خاص بفهم
با تواَم عشق قسم خورده ی پنهانی ِمن
با تواَم بی خبر از حال و پریشانی ِ من
با تواَم لعنتیِ خالی از احساس بفهم
بی قرارت شده ام شاعره ی خاص بفهم
نمی رنجم اگر کاخِ مرا ویرانه می خواهد
که راه عشق ، آری ، طاقتی مردانه می خواهد!
کمی هم لطف باید گاه گاهی مردِ عاشق را
پرنده در قفس هم باشد ، آب و دانه می خواهد