#سیده_تکتم_حسینی
خداوندا
آنکس که شب هنگام
تیرگی های درد و غمی بی پایان
چون پاره های شب سیاه
بر روح فسرده اش فرود آیند
قلب اندوهبارش را در بر گیرند؛
تا آخرین رگه های حیات را آن بیرون کشند،
مگر پناهگاهی جز تو دارد؟!
پناهم ده!
مگذار شرمندگی گناهان مرا از تو دور سازد...
آزاد ساز از بند ترس و تردید
مگذار در دو راهی های زندگی ام سرگردان بمانم...
خداوندا
میدانم هیچکسی جز تو مرا نمیفهمد
بیا و یک امشب بیخیال آنچه بود شو
بیا و یک امشب بگذار عاشقانه صدایت کنم ...
از من همینقدر ساخته بود!
حال که شکسته پر و در هم شکسته دلم
ای جبران کننده دل شکستگان؛
ای شنونده تمامی نجواها
ای داننده تمام رازها
بشنو مرا که بی اندازه دردمندم ...
سکوت میکنم
زین پس سکوت میکنم تا تنها برای تو سخن گویم
مدد کن؛
شکستگی هایی را جبران کن که بر آن توانایی
که جز تو دیگر کسی نیست ...
"حصار آسمان"
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتهٔ رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت بیاد
آب خاکت را دهد ناگه بباد
باور کن آنقدر ها هم سخت نیست!
فهمیدن اینکه، بعضی ها می آیند؛
که نمانند!
که نباشند!
که نبینند!
و تو
اگر حتی تمام دنیا را به پایشان بریزی
آنها تمامی بهانه های دنیا را جمع میکنند
تا از بین آنها بهانه ای پیدا کنند
تا بروند دور شوند!
که نمانند اصلا!
پس به دلت بسپار؛
وقتی از خستگی های روزگار
پناه بردی به هر کسی
لااقل خوب فکر کن ببین
از سر علاقه آمده یا از سر ...
تا دنیایت پر نشود؛
از "دوست داشتن های پر بغض"
که دمار از روزگارمان درآورد!
"عادل دانتیسم"
خداوندا
دلم به این خوش است که میبینی و می دانی
و بالاتر از همه، می توانی
که چاره بنمایی گره های کور را
پیش تو حکم دگرگون نمی شود
من به تو ای ارحم الراحمین، ایمان دارم
به قدرتت، به بزرگی ات، به مهربانی و بنده نوازی ات
و چگونه از تو دور شوم
در حالی که چاره پیش توست و من بی چاره توام؟!
و تو اصرار کنندگان در دعا را دوست میداری
چون با "امید" به سوی تو می آیند
و برایشان مهم نیست چند بار به درِ بسته برخورند
منم، بنده شرمسار و خطاکارت
خداراشکر که گنهکارم!
و نیازی ندارم که بشمارم
چقدر خوبی کرده ام تا با آنها به سویت آیم...
من هیـــــــــــــــــــچ ندارم!
امیدی که هست، به لطف و کرم و فضل توست...
و من چه خوب میدانم که بندگان امیدوارت را دور نمیسازی
و چه خوب عاشقی که حتی کوله بار گناهم را نادیده میگیری
و چه جای ترس است وقتی در پناه تو باشم؟!
تو بی نهایتی
در بخشیدن، دادن، مهربانی، فضل و کرم
دیگر کجا روم؟
وقتی تو ملجا و مبدا و مقصد و مقصود منی...
آری گنهکارم ولی خدایا شکر
که تو را دارم
به توکل بر نام اعظمت
ببخش بر بنده کمتر از هیچِ خود
"حصار آسمان"