نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریهی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریهی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
شب و روزت همه بیدار، ڪه آید شاید
ڪور شد دیده بر این ڪوره رَهِ شایدها!
شاید ای دل! ڪه مسیحا نفست آمد و رفت!
باختی هستیِ خود بر سَرِ می آیدها!
"حسین پناهی"