۷ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: افشین یدالهی» ثبت شده است
چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۰۲ ب.ظ
حصار آسمان
نیمه جانی بر کف
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه، در سراپای وجود
لذتی پر آشوب، پای محراب سجود
در دل ویرانی، آخرین دلخوشی ام
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو
هیچ کس باخبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود
#افشین_یداللهی
۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۲
۹
۰
حصار آسمان
قلبم از اعتنای کمت سکته می کند
حتی غزل، به یادِ غَمَت سکته می کند
یکباره، بارِ هر دو جهان را به من نده
ابلیس از این همه کَرَمت سکته میکند
در سایهات زمین عرقِ سرد کرده است
مثلِ زمان که در قَدَمت سکته میکند
سوگند خوردهای و به آدم نگفتهای
مغزِ فرشته از قَسَمت سکته میکند
همدردیَت کجاست؟ هوای دلم گرفت
عاشق، بدونِ چشمِ نَمَت سکته میکند
#افشین_یداللهی
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۰:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ق.ظ
حصار آسمان
تو با قلبِ ویرانه ی من چه کردی؟
ببین عشقِ دیوانه ی من، چه کردی؟
در ابریشمِ عادت، آسوده بودم
تو با حالِ پروانه ی من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشمِ تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده، با خانه ی من چه کردی؟
جهانِ من از گریه است خیسِ باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟
"افشین یدالهی"
۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۶:۴۲
۲
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
شهر را دچار کرده ای
پایبندیِ پنهانت به من
خیابانها را سردرگم کرده
حالا
فقط
یک خانه
سر ِ جایِ خودش است
"افشین یدالهی"
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
نیمه جانی بر کف
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه، در سراپای وجود
لذتی پر آشوب، پای محراب سجود
در دل ویرانی آخرین دلخوشی ام
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود
"افشین یداللهی"
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم!
یک روز میآیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم!
۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۴
۰
حصار آسمان