۱۶ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: مهدی فرجی» ثبت شده است
چهارشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۱:۳۸ ب.ظ
حصار آسمان
حسرتی بود دلم، حیف که آغاز نشد
ماند بر شاخه ی ترسویی و پرواز نشد
ماند در کودکی شرم و هی بازی کرد
خواست هی قهر کند، بغض کند، ناز نشد
مثل صندوقچه ای حرف دلم پنهان بود
در گوشی به همه گفتمش و راز نشد
عشق، مثل همه یکبار سراغم آمد
ماند در حنجره، پرپر شد و آواز نشد
عمری از درد، غزل گفتم و در چشم همه
جز همین آدمک قافیه پرداز نشد
من همان پنجره ی رو به خیابان بودم
که شبی بسته شد و رو به کسی باز نشد
#مهدی_فرجی
۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۳۸
۴
۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ب.ظ
حصار آسمان
... وای! شبگریه اگر جای من آرامت کرد
آه! اگر آینه تلقین بکند، من خوبم!
نگرانم که پیامی ندهی صبح شود
ای بههم ریختنت ساعتِ خوابآشوبم!
من خرابِ تواَم ای لذّتِ مشروع و هنوز
حدّ ندارد به من این مستیِ نامشروبم
جرعهای خواستم از یادِ تو بیرون بروم
از تب و تابِ تو انداخت به تاب و توبم!
با سوادی که ندارم، به تو ایمان دارم
تو ببخشا به مسلمانیِ نامکتوبم...
#حوت
#مهدی_فرجی
[ با سوادی که ندارم - طرح شماره 2 ] [ دانلود هر دو طرح با کیفیت اصلی ]
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۲۴
۹
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ب.ظ
حصار آسمان
دنبال من میگردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد
باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد
وقتی که حق دل نداری میهمانی
مهمان که جایی حق آب و گل ندارد
شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق میشود ساحل ندارد
#مهدی_فرجی
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۶
۷
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
برفِ آوازم در گوشِ چه سنگین از تو
رقص، بهمن شده و ریخته پایین از تو
دور مى گیرى و در پاى تو انبوهِ سپید
چینىِ دامنه و دامنِ پُر چین از تو
تا ابد تشنگى داغِ "مرنجاب" از من
تا همیشه جریانِ خُنکِ "فین" از تو
شربتِ تلخِ شبِ تیرهء کاشان از من
ماه؛ این خربزه ى روشنِ شیرین از تو
من چه ام!؟ زرد ترین برگِ خزان، این از من
تو چه!؟ سرسبزترین ماهِ بهار، این از تو
#مهدی_فرجی
میخانه بى خواب/ انتشارات فصل پنجم
۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم
واکرد درهای قفس را گفت: مختاری!
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم
بیزارم از وقتی که آزادم کند، ای وای!
روزی که خوشحالش نخواهد کرد آزارم
این پا و آن پا کرد گفتم دوستم دارد
اما نگو سر در نمی آورده از کارم!
از یال و کوپالم خجالت می کشم اما
بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم
با خود نشستم مو به مو یادآوری کردم
از خواب های روز در شب های بیدارم
من چای می خوردم به نوبت شعر می خواندند
تا صبح، عکس سایه و سعدی به دیوارم
#مهدی_فرجی
قرار نشد/ فصل پنجم
۰۵ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
پریدی از من و رفتی به آشیانه ی کی؟
بگو کجایی و نوک میزنی به دانه ی کی؟
هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت
پناه می بری از غصه ها به شانه ی کی؟
شبی که غمزده باشی تو را بخنداند
ادای مسخره و رقص ناشیانه ی کی؟
اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی
فرار مى کنی از خانه با بهانه ی کی؟
تو مست میشوی از بوی بوسه ی چه کسی؟
تو دلخوشی به غزل های عاشقانه ی کی؟
اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این
که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی!
#مهدی_فرجی
۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۷
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
شوق پرکشیدن است در سرم قبول کن
دلشکسته ام اگر نمیپرم قبول کن
این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت
جا نمیشود به حجم باورم، قبول کن
گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را
از من، از منی که یک کبوترم قبول کن
در اتاق رازهای تو سرک نمیکشم
بیش از آنچه خواستی نمیپرم، قبول کن
قدر یک قفس که خلوتت به هم نمیخورد
گاه نامه میبرم میآورم، قبول کن
گفته ای که عشق ما جداست، شعرمان جدا
بی تو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن
وقتی آب این قدر گذشته از سرم
من نمیتوانم از تو بگذرم، قبول کن
#مهدی_فرجی
۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۳
۰
حصار آسمان