اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدف های تهی بردار
همین جا در کویر خویش مروارید پیدا کن
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدف های تهی بردار
همین جا در کویر خویش مروارید پیدا کن
بی تو
با قافله ی
غصه و غمها چه کنم؟؟
تار
و پودم تو بگو
با دل تنها چه کنم؟؟
"شهریار"
مرا پرسی که چونی، چونم ای دوست؟
جگر پر درد و، دل پرخـونم ای دوست
شنیدم عاشقان را، می نوازی
مگر من زان میان، بیرونم ای دوست؟
"نظامی"
نمیداند دل تنها، میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
تو از کی عاشقی؟! این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید:
مدت هاست
مدت هاست...
"فاضل نظری"
بی مرز تر از عشقم و
بی خانه تر از باد
ای فاتح بی لشگر من
خانه ات آباد ...
"شهریار"
ماهى به آب گفتا ، من عاشق تو هستم
از لذت حضورت ، مى را نخورده مستم
آیا تو میپذیرى ، عشق خدائیم را ؟
تا این که بر نتابى ، دیگر جدائیم را؟
پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا