مثل آئینه مشو محو جمال دگران
از دل و دیده فرو شوی خیال دگران

آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز
آشیانی که نهادی به نهال دگران

در جهان بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران

مرد آزادم و آن گونه غیورم که مرا
می توان کشت بیک جام زلال دگران

ایکه نزدیک تر از جانی و پنهان ز نگه
هجر تو خوشترم آید ز وصال دگران



#اقبال_لاهوری