با غریبه جانم و با بنده گفتی: «ها بنال!»
گفته بودی عادلی اما کجا؟ کو اعتدال؟
اسکناس صد دلاری در کشوی دخل او
در دکان قلب من اما نمیریزی ریال
پیش من مِی هستی و خود را حرامم کرده ای
در دهان او ولی، انگورِ شیرین و حلال
دیکتاتور جان! چرا درخویش حبسم میکنی؟
پس دروغ و لاف بود آن وعده های لیبرال؟
هرچه عاشق تر شوم، بدتر کنارم میزنی
دوستت دارم هنوز اما… ولش کن بیخیال
#امیر_جرجندی
شعر ارسالی شما
قافیه لیبرال خوب بود :)