ای عشق شکسته ایم٬ مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
ای عشق٬ پناهگاه پنداشتمت
ای چاه نهفته! راه پنداشتمت
ای چشم سیاه٬ آه ای چشم سیاه
آتش بودی٬ نگاه پنداشتمت
ای عشق٬ غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار بر دار مرا
چندان که دلت سوخت بیازار مرا!
مگذار مرا ز دست٬ مگذار مرا !
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد خوش است
بیداد خوش است از تو٬ وز هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوش است!
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هر چه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاشتمت
امروز چنان شدی که می خواستمت
"فریدون مشیری"