کار از آنجا خراب شد
که کلیدها ماندن پشت در
من شدم حریفِ درِ بی کلید
و قلب تو شد صاحب در
کار از آنجا خراب شد
که من در زدم
تو پرسیدی کیستی؟
هر خاطره ای که نشان دادم نشناختی
در را باز کن
این بیرون
هوای بی تو بودن سرد است...
در را باز کن
من هر چه باشم
گرگ نیستم!
"عادل دانتیسم"