خوابی خیالْزادم و تکرار میشوم
پروانه، پیله، پنجره، دیوار میشوم
از قصههای کهنه و نو، گوشِ من پُر است
کِی دیدهی شکُفته به دیدار میشوم؟
زلفِ وجود، خورده گره با کلافِ شک
دارم دوباره یک شبِ دشوار میشوم
حالا مرا ببوس! جهان، شام آخر است!
پیش از سحر سه مرتبه انکار میشوم
چون خوابی از خیال خدا نیز رفتهام
آیا اگر بـمیـرم، بیدار میشـوم؟
#عبدالحمید_ضیایی