۱۴ مطلب با کلمهی کلیدی «درمانده» ثبت شده است
چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
چون بنایی که فرو ریخته شد روی خودش
معنیِ واضحِ ویرانی و درماندگی ام
منِ مدفون شده در خِشت و گِل و لای خودم
خیره بر عابرِ وامانده ز ویرانِگی ام!
شکلِ یک جسمِ پُر از ترکشِ بی جان شده ام
شد "فراموش شدن" ماحصلِ زندگی ام
مثلِ یک زخم که از شُره ی خونْ خسته شده
بی امان، منتظرِ لحظه ی خون مُردگی ام!
خسته ام ... خسته از این رابطه ی بی سر و ته
بس که همخوابِ همه روزه ی "افسردگی ام"!
من در این محکمه ی یک طرفه، با چه زبان
به چه کس شرح دهم وصفِ ستم دیدگی ام؟!
متولد شده ی شهرِ پُر از آتش و دود
ساکنِ دهکده ی ظُلمت و یخ بستگی ام!
تا به کِی مُشت به دیوارِ جهانم بزنم؟
شک ندارم که کسی نیست در همسایگی ام
#مجید_صادق_حسینی
۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۷
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
ای بکر ترین برکه! هلا سوره ی صافی!
پرهیز کن از این همه پرهیز اضافی!
داغی بزن از بوسه به پیشانی سردم
بد نام که هستیم به اندازه ی کافی!
تلخینه ی آمیخته با هر سخنت را
صد شکر! شکرپاش لبت کرده تلافی
با یافتن چشم تو آرام گرفتم
چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی
چندی ست که سردم شده دور از دم گرمت..
بر گردنم از بوسه مگر شال ببافی...
#علیرضا_بدیع
از کتاب #چله_تاک
#انتشارات_فصل_پنجم
۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
زیرِ این آسمان ابری
به معنای نامش فکر می کند
گلِ آفتابگردان!
"گروس عبدالملکیان"
- پی نوشت: اگر تو نباشی
تمامی این شعر ها
تمامی این لحظه ها
تمامی این تپش ها
بی فایده خواهد بود
تمامی کلماتم، به هیچ جانی، میمیرند!
اگر تو نباشی؛
نه روزم روز است؛
و نه شبم شب!
گم شده، بی پناه، تنها و غریب؛
در این کوره راه زندگی
بی نصیب، درمانده و بی شکیب ...
اگر تو نباشی، نه من معنا دارم
نه این دست های خالی؛
زندگی را به معنای ژرفی ترک خواهیم کرد...
یک شب به یاد آور مرا
من همانی ام که دوستت داشت؛
و هنوزم دارد ...
تا جانی هست دریاب
تا وقتی هست برس
به معنای نامم فکر کن
ستاینده ام تا ستایش کنم تو را
بیا تا بی معنا نباشم!
بیا...
روزی چند بار دوستت دارم!
یکبار وقتی که هوا برم می دارد ،
قدم می زنیم
وقتی که خوابم می آید ... تو می آیی!
یکبار وقتی که باران ناز می کند
دلِ ناودان می شکند ... می بارد ...
وقتی که شب شروع می شود ... تمام می شود ...
یکبار دیگر هم دوستت دارم!
باقی روز را ...
هنوز را ...
"افشین صالحی"
۰۲ دی ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
۲۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۱
۲
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم
غریب شهر کسان و ز دیار خود محروم
به درد و رنج فرومانده و ز دوا نومید
نشسته در غم و از غمگسار خود محروم
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
رفتی تا خوشبخت شوی
حالا من
حال کودکی را دارم که
نخ بادبادکش پاره شده!
مانده برای اوج گرفتنش
ذوق کند
یا برای از دست دادنش
گریه ...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰
۰
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
چشمهایت را ببند
در دلت با خدا سخن بگو
به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ...
هرچه میخواهی بگو، او میشنود
شاید بخواهی تورا ببخشد
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۲
۰
حصار آسمان