۱۳ مطلب با کلمهی کلیدی «دلم گرفته» ثبت شده است
چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
بگو چرا بنویسم به دفتری که ندارم
هنوز هم غزل از حال بهتری که، ندارم
غم آنچنان نفسم را گرفتهاست که اینک
امید بستهام اما، به ساغری که ندارم
دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندم
هزار نامه به پای کبوتری که، ندارم؟
به رغم آن که نبودی، همیشه پایِ تو ماندم
که سخت مؤمنم اما، به باوری که ندارم
اگرچه بافتنی نیست راه ِتا تو رسیدن
به جز خیال، ولی کار ِدیگری که ندارم
شبیه ابر بهاری، دلم عجیب گرفته
کجاست شانه ی امن ِبرادری که ندارم؟
#سجاد_رشیدی_پور
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۰۰
۱۴
۱
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
دلم گرفته، به دلتنگیِ شبانه قسم
به گیسوان سیاه تو روی شانه قسم
تو بهترین غزل عاشقانه را با چشم،
سروده ای، به غزل های عاشقانه قسم
درخت های کهنسال با رسیدن تو
جوان شدند، به شادابی جوانه قسم
خلاف عامه ى مردم به عشق پابندم
به سنگ های شکیبای رودخانه قسم
فدائیان غم عشق و کشتگان فراق
نمرده اند! به غم های جاودانه قسم
#سجاد_سامانی
۱۳ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نم باران دلم گرفت
هرجا که خنده بر لب معشوقه ای نشست
یا اینکه کرد زلف پریشان، دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت
#مجید_ترکابادی
۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
دلت گرفته...الهی که غم نداشته باشی
فدای چشمت اگر دوستم نداشته باشی
دم غروب مرا در خودت ببار که چیزی
در آن هوای غریبانه کم نداشته باشی
عجیب نیست...من آنقدر خرد و خسته ام از خود
که حال و حوصله ام را تو هم نداشته باشی
"دچار آبی دریای بیکرانم و تنها"
اگر هوای مرا دم به دم نداشته باشی
به جرم کشتن این خنده ها در آینه...سخت است
کسی به غیر خودت متهم نداشته باشی
غمم تو هستی و شادم اگر به سر نمی آیی
منم غم تو…الهی که غم نداشته باشی...!
#اصغر_معاذی
۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۷:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
هزار بار گولش میزنی
کارِ ساده ای ست
آدمِ عاشق به هر سازی می رقصد
هر قصه ای را باور می کند
هر خطایی را می بخشد
آدمِ عاشق
استادِ صبر و سکوت می شود
تو خیال می کنی زرنگی!
اما نمی دانی
آدمِ عاشق، می داند و می ماند
تو خیالت راحت است
اما نمی بینی
عشق را که هر روز رنگ پریده تر می شود
صبر را که هر روز کمتر می شود
تو سرت شلوغ است
و نمی فهمی
کسی آرام از کنارِ بی تفاوتی ات رد می شود
می ایستد
خم می شود
رویِ ماهت را می بوسد
و میرود!!!
با خودت می گویی چه نسیم خوشی!
چشم هایت را می بندی تا باز هم بوزد
اما نمی دانی
آدمِ عاشق
فقط یکبار می رود
و برای همیشه می رود ...
#پریسا_زابلی_پور
۲۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
دلم گرفته باشد و ....
تو نباشی !
و من ...
جایی میان سطرهای این شعر؛
مرده باشم !
دلت که گرفت ...
این شعر را بخوان؛
مـــــن
جایی ...
میان سطرهای این شعر
مــــرده ام!
"کامران رسول زاده"
۰۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
(شازده کوچولو تو سیاره دیگه ای زندگی میکرد که اینقد کوچک بود که می تونست چندین بار در روز غروب آفتاب رو تماشا کنه!)
"...من گفتم : روی سیاره تو که به آن کوچکی است همینقدر که صندلیت رو چند قدمی جلو بکشی میتونی هر قدر که دلت خواست غروب رو تماشا کنی.
- یک روز چهل و سه بار غروب رو تماشا کردم!!
و کمی بعد گفت :
خودت که می دانی، وقتی آدم خیلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب لذت میبرد.
و من به شازده کوچولو گفتم : خدا میداند آن روز چهل و سه غروبه چقدر دلت گرفته بود!
اما مسافر کوچولو جوابمو نداد...."
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۷:۰۰
۴
۰
حصار آسمان