حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سنگ دلی» ثبت شده است

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
از دل آزردن که حرفی می‌شود آماده‌ای

از دل آزردن که حرفی می‌شود آماده‌ای

گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: «ساده‌ای !
دورم از دیدار با هر پیش پا افتاده‌ای»

کوچکم خواندی، که پیش چشم ظاهربین تو
دیگران کوهند و من سنگ کنار جاده‌ای

شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچ‌کس حتی شبیهت نیست، فوق‌العاده‌ای !

با دل آزرده‌ام چیزی نمی‌گویی ولی
از دل آزردن که حرفی می‌شود آماده‌ای

باز بر دوری صبوری می‌کنم اما مگیر
امتحان تازه‌ای از امتحان پس داده‌ای

#سجاد_سامانی

۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۱۶ ب.ظ حصار آسمان
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ

دل دیوانهِ تنها، دل تنگ

سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین؟
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت اینگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ  
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش ازین عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانهِ تنها، دل تنگ  

" فریدون مشیری"

  • یکی از بهترین اشعاری که خوندم. شعر ستاره دار حصار آسمان
۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۳:۱۶ ۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم

صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم

جانا به غریبستان، چندین به چه می‌مانی
بازآ تو از این غربت، تا چند پریشانی؟

صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم
یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

ادامه مطلب...
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟

سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟

مــن کــــــه در تنـــگ بــــرای تــو تـمـــاشــادارم
بــــا چـــــه رویـــــی بنــــویـســم غــم دریا دارم؟

دل پر از شوق رهایی سـت، ولی ممکن نیست
بـــــــه زبــــــان آورم ان را کـــــــــه تــمــنـــا دارم

ادامه مطلب...
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
حرمت این عشق را حتی رعایت هم نکرد

حرمت این عشق را حتی رعایت هم نکرد

شعر گفتم عاشقش سازم ولی آن سنگدل
قدر یک صد آفرین حتی عنایت هم نکرد

صد هزاران بار گفتم، بوسه زن یارا لبم
آن چنان بیزار بود حتی جسارت هم نکرد

ادامه مطلب...
۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
بر دلم سخت شبیخون زد و تسخیرم کرد

بر دلم سخت شبیخون زد و تسخیرم کرد

داغی دست کسی آمد و درگیرم کرد
آمد و از همۀ اهل جهان سیرم کرد

اولین بار خودش خواست که با او باشم
آنقدَر گفت چنینم و چنان، شیرم کرد

ادامه مطلب...
۲۴ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ق.ظ حصار آسمان
بگو تو هم دوستم داری - دست نوشته

بگو تو هم دوستم داری - دست نوشته

در دنیایی هستیم که آدمهایش از سنگند و آهن
که دل چیز نا شناخته ایست...
بگو که تو هم دلگیری از سردی و سنگینی این آدم ها
در نگاهشان هیچ عشقی، نه امیدی و نه آرزویی
همه را در دل کشته اند و دنیایشان با جهنم فرقی ندارد
چیزی که بودنش غنیمت است، فرصت با هم بودنمان است
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد...
نه هیچکس تکرار من و نه هیچکس تکرار تو...
بگو تا بدانم، آن هنگام که بخواهمت و نباشی، دلتنگی سرکشم را با چه خاموش کنم؟
با گفتن اسرار دلم به چه کسی آرامش یابم؟
چه کسی میتواند جایگاه تو را در قلبم برباید؟
نه...کسی جز تو نیست....باید باشی
در این عصر سرد و سنگین سنگ و آهن
چشمانت را ببند و بگذار بگویم در نبودت، درد ها کشیده ام...
تو موهبت خدایی و از خدا میخواهمت...
من باور ندارم خدا چیزی را باز ستاند که پیش از آن عطا کرده است!
و چیزی که خداوند عطا کند، دارای هیچ نقصی نخواهد بود
بیا و تنها یک شب از دور مرا نظاره کن
آن هنگام میفهمی چرا برای بودنت اینقدر عذاب میکشم
باز نیستی و من اما امیدوار
باز دعا پشت دعا و امان از این امید سرکش که چون شوق یافتن تو تمامی ندارد
تا خدا هست و تا شوقی هست و تا امیدی هست من دعا خواهم کرد
و میدانم که خداوند دعای عاشقی که جز او کسی نداشته باشد و برای رفع دلتنگی اش به کسی جز او پناه نبرده باشد، رد نمیکند...
میدانم خداوند از پاکی احساسم باخبر است و از اینکه ندارمت، چقدر در رنجم
میدانم پس از اینهمه عاشقی، از دستت نخواهم داد
پس ای بانوی روشن، من تو را برای روزهای روشنم میخواهم نه شب های تاریکم
که با بودنت دیگر تاریکی رختش را خواهد بست

"حصار آسمان"

۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان