نه سراغی ، نه سلامی، خبری می خواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار، شب و روز به دنبال من است؛
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
نه سراغی ، نه سلامی، خبری می خواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار، شب و روز به دنبال من است؛
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
با عاشقان بگوئید سروِ روان ما رفت
دل را خبر رسانید کارامِ جان ما رفت
این کاروان که دیگر رنگِ وفا ندارد
با ساربان بگویید تاب و توانِ ما رفت
گریه را می بینم و با خنده رامت می کنم
بهترین احساس دنیا را بنامت می کنم
خنده را می دزدی و پنهان نگاهم می کنی
گریه را می پوشم و خندان سلامت می کنم