۲۰ مطلب با کلمهی کلیدی «عشق و وفاداری» ثبت شده است
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعلههای آتش نگاه میکند.
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
زمانه یک سر سوزن اگر که غیرت داشت
تو سهم من شده بودی و عشق حرمت داشت
همیشه بی تو جهان لحظه لحظه اش غم بود
اگرچه - ازتو چه پنهان - غم تو لذت داشت
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم، با دل های تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
جدا ماندن از کسی که "دوستش دارم "
فرقی با مردن ندارد!
پس تا زنده ام خطر میکنم
تا لحظه ای را با عشق در کنارت باشم
بهایش هر چه میخواهد؛
باشد!
"حصار آسمان"
۰۱ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
ﭼﻮ ﺑﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ، ﺑﻪ ﮐﻮﯼ ﺻﺒﺮ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻡ
ﭼﻮ ﺩﺭﻣﺎﻧﻢ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪﯼ، ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﯾﺶ ﺧﻮ ﮐﺮﺩﻡ
ﭼﺮﺍ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺁﺭﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﻨﻢ ﺩﺭﺗﻮ؟
ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺁﻣﺪﻡ ﻧﻘﺶ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩﻡ
۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۲
۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
پرسیدم: «چند تا مرا دوست نداری؟» روی یک تکه از نیمرو، نمک پاشید. گفت: «چه سوال سختی.» گفتم: «به هر حال سوال مهمیه برام.» نشسته بودیم توی فضای باز کافه سینما. داشتیم صبحانه می خوردیم. کمی فکر کرد و گفت: «هیچی.»
۲۹ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۱
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
این آتـش از هر سر که بر خیزد تماشــایی است
دریـــا اگر ســــر می زنــــد بر سنــــگ حق دارد
تنهـــــا دوای درد عاشـــــق ناشکیبـــایی است
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۰
۱
۰
حصار آسمان