۲۶۴ مطلب با کلمهی کلیدی «عشق» ثبت شده است
دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت
#قیصر_امین_پور
۱۵ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه، یه جنگ نابرابر بود
چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری
چه قصهی محقری، چه اول و چه آخری
ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایهها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود، به زیبایی رویا بود
نمیدیدیم و میرفتیم، هزاران سایه با ما بود
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
در آن هنگامهی تردید، در آن بنبست بی امید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی، شب پایان یاور بود
#اردلان_سرفراز
۱۵ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
سپیده که سر بزند
در این بیشهزار خزان زده
شاید دوباره گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی
هرگز مگو «هرگز»...
#پل_الوار
۱۴ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
قول دادی بیایی
اما نیامدی،
و من عادتم شد کنار ساحل قدم بزنم
سنگ جمع کنم
برای پرنده ها دانه بریزم
و خیال ببافم!
حالا
اندازه خانه ای که نداریم
سنگ جمع کرده ام
نمی آیی؟!
#رضا_کاظمی
۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۷
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
گاهی که نه
همیشه
به چیزی بیشتر از شنیدن
دوستت دارم محتاجم...!
به چیزی شبیه
آسوده چشم باز کن
هنوز هستم...
#هستی_دارایی
۱۲ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
سخت نیست
اصلا سخت نیست از روی شانه ام
تاب بخوری روی دستم
توی چشمهایم زل بزنی و
بگویی حواست هست امروز جمعه است؟!
سخت نیست
بگویم مگر حواس گذاشته ای؟
سخت نیست چنان ببوسمت
که جمعه در تقویم از خجالت سرخ شود گونه اش!
سخت نیست...
جمعه ها صدایت کنم و بگویم من رفتم!
بگویی کجا؟
بگویم قربان عطر تنت!!
سخت نیست من و تو این طور جان جمعه را بگیریم؛
قبل از اینکه بفهمد غصه را چطور توی دلهایمان جا کند!
سخت نیست
فقط دستت را به من بده!
راستی...
من رفتم!
#حامد_نیازی
۱۲ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
تو را در کدام خاطره جا گذاشتم
در کدام کنج دلم پنهانت کردم
که پیدایت نمی کنم
حتی در این شب
که بی تابم
گیسوانت را نفس بکشم
بیا دوباره به همان خانه برگردیم
که چراغش را روشن گذاشتیم
و پنجره اش باز بود
رو به بهارنارنج همان اتاق
که تو را در آن شناختم
تا خودم را فراموش کنم
آن روزها
چقدر برای پرواز آسمان داشتیم.
آن قدر ترا نفس می کشم
تا پیدایت کنم
دست های تو هنوز
بوی لیموی تازه می دهد.
#نیلوفر_لاری_پور
از کتاب: بی من فروغ نخوان
۱۱ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۲
۰
حصار آسمان