اگر چه گفته بودی پای عشقت تا ابد مردی
ولی روزی که رفتی خواندم از چشمت ، که دلسردی!
به طرزی وحشیانه عاشق زیبایی ات بودم
به جای عشق بازی ، دایماً بازی در آوردی
اگر چه گفته بودی پای عشقت تا ابد مردی
ولی روزی که رفتی خواندم از چشمت ، که دلسردی!
به طرزی وحشیانه عاشق زیبایی ات بودم
به جای عشق بازی ، دایماً بازی در آوردی
بدبختی ما در رابطه ها این است که میترسیم
از حرف زدن
از خودمان بودن
مطلوب او می شویم و خودمان را فراموش میکنیم
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد؟
هرچه خوبی بکنی با دل تو بد باشد؟
تو به ایمان برسی اینکه کسی جز او نیست
او بعکس تو به هرچیز مردد باشد؟
عشق باید بر دلت افتد عزیزم، زور نیست
هیچکس بر اینکه معشوقت شود، مجبور نیست
اینقدر بالا و پایینت پریدن بهر چیست
گر مقرر باشدش دیدن، ببیند کور نیست
به دریا می زنم شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
بخدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد
آخر هفته دلم تنگ تر از هر روز است
جمعه ها پای دلم لَنگ تر از هر روز است
ابر چشمم پُرِ از بغض و دلم بارانی است
سوز این حنجره خوش زنگ تر از هر روز است