اگر چه گفته بودی پای عشقت تا ابد مردی
ولی روزی که رفتی خواندم از چشمت ، که دلسردی!

به طرزی وحشیانه عاشق زیبایی ات بودم
به جای عشق بازی ، دایماً بازی در آوردی

ارس می خواست در آغوش دریای تو بنشیند
ولی با سد قهرت نقشه اش را برملا کردی!

شدم مجموعه دارِ دردهایِ رایج دنیا
شدی برعکس من ، میراث دارِ دردِ بی دردی

خیانت در امانت طبق حکم شرع جایز نیست!
امانت بود عشقم در وجودت ، حیف نامردی!

مرا با خاک یکسان کرده ای، ای دشمن هم خون!
تو را با خاک یکسان می کنم روزی که برگردی


"امید صباغ نو"