۱۱ مطلب با کلمهی کلیدی «مرهم درد ها» ثبت شده است
چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
بچه که بودم، وقتی کسی میومد خونه مون که خیلی برام عزیز بود،
دلم نمی خواست بره، دوس داشتم یه مدت طولانی بمونه، به این زودیا نره.
مام خب بچه بودیم،
کاری از دستمون برنمیومد،
اومدم کفش اون مهمون عزیز رو یه جا قایم می کردم که پیداش نکنه؛
بعد که می خواست بره،
دنبال کفشاش که میگشت و پیداشون نمیکرد،
مامان بابا میگفتن،
آخی ببین بچه چقد دوسِت داره! دلشو نشکن، بمون.
مهمون هم با یه لبخند برمیگشت
و یه مدت دیگه می موند خونمون.
به همین سادگی.
اما حالا که بزرگ شدیم،
همه چی یهو تغییر کرده.
اوضاع عوض شد کلا.
حالا کسی رو نداریم که بخوایم کفششو پنهون کنیم که بمونه؛
یعنی راستشو بخواین،
کفشِ هرکیو توی هزارتا سوراخ سُنبه هم پنهون کنیم،
بازم میذاره میره.
خیلی طول کشید که بفهمم،
موندنِ آدما به کفش شون نیس، به دلشونه.
اما آخ که چه سعادت بزرگیه اگه برای کسی اونقد مهم باشی که کفشتو برای همیشه پنهون کنه که نری.
چه سعادت بزرگیه اگه هنوز کسی هست که بخواین کفشاشو پنهون کنین!
و چقدر آدمای کمیابی ان
اونا که میدونن کفششونو کجا گذاشتین، اما وانمود میکنن که ندیدن،
می مونن.
⛔️مراقب اون آدمای زندگیتون باشین
۱۷ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
رفتن آدمها، برایمان شبیه غول وحشتناک قصههای بچگیمان شده است.
بیایم باور کنیم همه رفتنها که بد نیست.
همه رفتنها که فاجعه نیست.
همه رفتنها تیغ نیست که خش بندازد روی نازکای دل ما.
همه رفتنها همیشگی نیست!
بعضیها موقتی میروند.
میروند تا مدتی خلوت کنند...
گوشه دنج یک کافه بنشینند، زندگیشان را با تمام روابطشان بالا و پایین کنند و کلی نقشه بکشند برای روزهای نیامده...
همه رفتن برای همیشه را بلد نیستند... نمیروند!خیالت راحت
فقط کمی دور میشوند تا تکلیفشان را با خیلی چیزها روشن کنند.
یا مثل جنگجوی زخمی از نبرد با خودشان برمیگردند یا مثل یک سردار پیروز
هر جور که آمدندو برگشتند ،مرهم باشیم! مرهم باشید!
لازم است یک وقتهایی آدمها خودشان را از ما دور کنند.
#فاطمه_بهروزفخر
۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
از این شعر فقط همین یک بیت در دسترس بود! اما شعر زیر، بسیار به آن شبیه است:
تا به فکرم می رسد با من چه کردی ... بگذریم!
مرگ مرهم می شود وقتی که دردی ... بگذریم!
سبز بودم بر درختی تا تو را دیدم، ببین
برگ هم عاشق شود ، کم کم به زردی ... بگذریم!
من تو را از دور هم می دیدم و راضی، تو خود
خواستی نزدیک من باشی، به مردی ... بگذریم!
آنقَدَرها که تو را می خواهمت، می خواهی ام؟
در کشاکش بودم و در سر نَبَردی ... بگذریم!
من تمام زندگی را باختم، این درد نیست!
درد این حسِ من و عشقت به فردی ... بگذریم!
یک نگاه سرد بندازی به رویم، رفته ام
قاصدک دیدی وزد تا باد سردی ... ؟ بگذریم!
عشق گفتی نیست در عالم، فقط در قصه هاست!
قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم!
#محمد_تاجیک
۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
تا به فکرم می رسد با من چه کردی ... بگذریم!
مرگ مرهم می شود وقتی که دردی ... بگذریم!
سبز بودم بر درختی تا تو را دیدم، ببین
برگ هم عاشق شود ، کم کم به زردی ... بگذریم!
من تو را از دور هم می دیدم و راضی، تو خود
خواستی نزدیک من باشی، به مردی ... بگذریم!
آنقَدَرها که تو را می خواهمت، می خواهی ام؟
در کشاکش بودم و در سر نَبَردی ... بگذریم!
من تمام زندگی را باختم، این درد نیست!
درد این حسِ من و عشقت به فردی ... بگذریم!
یک نگاه سرد بندازی به رویم، رفته ام
قاصدک دیدی وزد تا باد سردی ... ؟ بگذریم!
عشق گفتی نیست در عالم، فقط در قصه هاست!
قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم!
"محمد تاجیک"
۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۳۰ ب.ظ
حصار آسمان
در دنیایی که همه سعی میکنند شبیه به هم باشند؛
جسارت کن و متفاوت باش!
و در زمانی که همه از هم تقلید میکنند؛
جرات کن و متمایز باش!
زندگی کوتاهتر از آن است که به تکرار و تقلید بگذرد.
شریفترین دلها دلی است که؛
اندیشه آزار دیگران در آن نباشد!
محبت و عشق، والاترین هدیه ایست که میتوانید به کسی ببخشید.
شاد کردن دل انسانها، ارزشش والاست!
محبت کنیم و تا میتوانیم لبخند به لبها بنشانیم!
بگذارید هر کسی به آیین خودش باشد!
زنان را گرامی بدارید، فرودستان را دریابید
بر دلهای زخم خورده مرهم بنهید و
هر کسی به تکلم قبیله خویش سخن بگوید!
آدمی تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید!
۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۰
۶
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود؟
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود؟
گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود؟
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
چون است حال بستان، ای باد نوبهاری؟
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۰
۲
۰
حصار آسمان