۹ مطلب با کلمهی کلیدی «مناجات» ثبت شده است
سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
در روایت آمده است که خداى متعال به یکى از صدیقان وحى کرد که من بندگانى دارم که؛
مرا دوست دارند و من نیز آنان را دوست دارم;
آنها مشتاق من بوده، من نیز مشتاق آنهایم
آنان مرا در یاد دارند و من هم به یاد آنها هستم
به من نظر دارند و من نیز به آنان نظر دارم
پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوست خواهم داشت
و اگر از راه آنها منحرف شوى، عقوبتت خواهم کرد
او گفت: بار الها! نشانه هاى آنها چیست؟
خطاب رسید:
آنها روزها بسان چوپان مهربانى که مواظب گوسفندان خود است به سایه مى نگرند و منتظر رسیدن شب هستند.
با شور و اشتیاق بسیار به استقبال غروب مى شتابند
و چون شب فرا رسید و هر دوستى با دوست خود در محفلى خلوت کرد،
اینان در برابر من به پاى مى ایستند
صورتهاى خود را بر خاک نهاده
با تلاوت قرآن به مناجات و راز و نیاز با من مى پردازند.
در برابر نعمت هایم سپاسگزارى کرده،
گاه گریه و گاه شیون مى کنند،
زمانى آه مى کشند
و ساعتى از گناهان شکوه مى کنند.
مدتى ایستاده و مدتى نشسته،
گاه در حال رکوع و زمانى در سجده هستند.
آنچه را آنان به خاطر من تحمل مى کنند، همه را مى بینم
و شکوه هایى که از محبت من بر لب دارند مى شنوم
اولین چیزی که به آنها عطا کنم سه چیز است:
یکی اینکه نور خودم را در دلهای آنها بیفکنم
در نتیجه همانگونه که من از آنها آگاهم، آنها نیز از من با خبر خواهند بود
دوم اینکه اگر آسمانها و زمینها و آنچه را که در این میان هستند در میزان آنها ببینم
باز آن را کم خواهم دانست!
سوم [ رو سوی آنها میکنم ]
و آیا اگر کسی من رو سوی او آورم، احدی میتواند بداند که چه به او عطا خواهم نمود؟
(اسرار الطلوة، حاج میرزا ملکی تبریزی، ص 455)
۱۱ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ب.ظ
حصار آسمان
تو را سمیع یافتم و خواندمت
تو را غفور یافتم و بازگشتم
تو را عاشق یافتم و دلم به حال خودم سوخت
که تو با اینهمه کبریایی ات به همچو منی دل بسته ای با اینکه از من بی نیازی
لیک من با اینهمه ذلت و خواری ام، تو را لایق دل بستن ندانسته ام ...
بر حال همچو منی باید همچو تویی بگرید
آمده ام تا همدمم باشی، تا مرهمم باشی
آمده ام تا باز بخوانمت، گرچه شرمسارم
نگران از بخشش تو نیستم
نگران از بی مهری دلهایِ بی تو نیستم
وقتی تو همه دارایی من باشی؛
چه کسی میتواند مرا از فقر بترساند؟!
وقتی تو شنونده دعای من باشی؛
دیگر چه کسی توان خاموش کردن صدایم را دارد؟!
وقتی تو عاشقم باشی؛
دیگر کدام بندگان بی خودت مرا با پس گرفتن عشق بیخود تر از خودشان میترسانند؟!
نه! وقتی تو با من باشی؛
آنگاه که از دره مرگ میگذرم؛
دیگر هیچ چیز این دنیای بی ارزش آنقدر مهم نخواهد بود؛
که راضی شوم دست از تو بردارم!
تو همانی که هستی!
ای کاش من همانی باشم که میخواهی!
به خودشان واگذارشان کرده ام؛
کسانی که مرا از زندگانیم سیر کردند
اما تو رهایشان مکن!
دوستشان بدار و یاریشان کن...
چرا که این دور از رحمت و مرحمت توست یا رب العالمین!
"حصار آسمان"
۰۳ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۵
۲
۰
حصار آسمان
جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۰۴ ب.ظ
حصار آسمان
ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما
اکنون تویی و مسئله های همه ی ما
کو آنکه در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ی ما
ای گریه ی شب های مناجات من از تو
لبخند تو آیین دعای همه ی ما
تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ی ما
ای ابر اگر از خانه ی آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همه ی ما
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما
گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ی ما
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ی ما
"فاضل نظری"
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۴
۰
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
خداوندا
دلم به این خوش است که میبینی و می دانی
و بالاتر از همه، می توانی
که چاره بنمایی گره های کور را
پیش تو حکم دگرگون نمی شود
من به تو ای ارحم الراحمین، ایمان دارم
به قدرتت، به بزرگی ات، به مهربانی و بنده نوازی ات
و چگونه از تو دور شوم
در حالی که چاره پیش توست و من بی چاره توام؟!
و تو اصرار کنندگان در دعا را دوست میداری
چون با "امید" به سوی تو می آیند
و برایشان مهم نیست چند بار به درِ بسته برخورند
منم، بنده شرمسار و خطاکارت
خداراشکر که گنهکارم!
و نیازی ندارم که بشمارم
چقدر خوبی کرده ام تا با آنها به سویت آیم...
من هیـــــــــــــــــــچ ندارم!
امیدی که هست، به لطف و کرم و فضل توست...
و من چه خوب میدانم که بندگان امیدوارت را دور نمیسازی
و چه خوب عاشقی که حتی کوله بار گناهم را نادیده میگیری
و چه جای ترس است وقتی در پناه تو باشم؟!
تو بی نهایتی
در بخشیدن، دادن، مهربانی، فضل و کرم
دیگر کجا روم؟
وقتی تو ملجا و مبدا و مقصد و مقصود منی...
آری گنهکارم ولی خدایا شکر
که تو را دارم
به توکل بر نام اعظمت
ببخش بر بنده کمتر از هیچِ خود
"حصار آسمان"
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
خداوندا...
ای خدایی که هرگاه بنده ای از او سوال کند، عطا خواهد کرد
و هر گاه امیدی به او داشته باشد، به امیدش می رساند
و هرگاه بنده ای به او رو آورد، مقربش میگرداند
و هر گاه علنا معصیت کند، بر گناهش پرده کشد و بپوشاند
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
آنان روزها همچون چوپان مهربانی که مواظب گوسفندان خود هست به سایه مینگرند
و منتظر آمدن شب هستند
و همان گونه که پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشیانه خود میگردند
اینان هم با همین حال به استقبال غروب خورشید میروند
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰
۰
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
خداوندا...
آرامشم را میان پیچ و خم زندگی ای که خود رقم زدم گم کرده ام
آرامم کن، همان گونه که دریا را پس از هر طوفانی آرام می کنی
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۳
۰
حصار آسمان