هیچ کس نفهمید که زلیخا مرد بود!میدانی چرا؟؟
مردانگی میخواهد
ماندن به پای کسی که
مدام تو را پس می زند...
عزت یوسف اگر ورد زبان همه شد
قیمتی داشت که بیچاره زلیخاپرداخت
هیچ کس نفهمید که زلیخا مرد بود!میدانی چرا؟؟
مردانگی میخواهد
ماندن به پای کسی که
مدام تو را پس می زند...
عزت یوسف اگر ورد زبان همه شد
قیمتی داشت که بیچاره زلیخاپرداخت
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو، حرف بزن، نوبت توست
بعد از من و جان کندن من نوبت توست
چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم
از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم
به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج
چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن
دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیر و رو مکن
به نسیمی همة راه به هم میریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم میریزد؟
سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد
ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ
شب که آرام تر از پلک ،
تو را مے بندم!
در دلم
طاقتِ دیدارِ تو
تا فردا نیست....
"محمدعلے بهمنے"