عمریست در این خانه ی خاموش کسی نیست
غیر از در و دیوار مرا هم نفسی نیست
تا از غم هجران تو با پنجره گفتم
نالید از این غصّه که فریاد رسی نیست
هر گوشه ی این خانه برایم شده زندان
در بند تو افتادم و جز تو قفسی نیست
رفتی و دلم بی تو شده بی سر و سامان
یک شهر پر از دزد و دریغا عسسی نیست
پاییز اگر خواست در این خانه بماند
دیگر به بهار و گل و گلدان هوسی نیست
بعد از تو تمام گل این مزرعه خشکید
آنگونه که حتّی اثر از خار و خسی نیست
گاهی گذر از کوچه تاریک دلم کن
جز یاد تو در خانه ی دل یاد کسی نیست
"فرهاد شریفی"
گاهی گذر از کوچه تاریک دلم کن
جز یاد تو در خانه ی دل یاد کسی نیست
موفق و مانا باشید
یاعلی