مارا دگر از فاصله ها هم گله ای نیست
زیرا که بجز فاصله ها فاصله ای نیست
تا از غم هجران دلارام بگفتیم
دیدیم پس از مرحله ها مرحله ای نیست
مستانه نشستیم به خمخانه ی دلدار
زیراکه به میخانه ی او ولوله ای نیست
ما مست می از باده ی آن باده فروشیم
کز رود می اش تا به خدا اسکله ای نیست
از عرش ندا آمد و فرموده خداوند
جز باده فروشی دگرش مشغله ای نیست
هرکس شنود صوت خوش از باده فروشان
داند که نگاراست و جز او چلچله ای نیست
این راز شنیدیم که آن ساغر می گفت
جز قافله ی عشق دگر قافله ای نیست
"رضا رضایی"
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.