خبر خیر تو از نقل رفیقان سخت است
حفظ حالات من و طعنه ی آنان سخت است
لحظه بغض نشد حفظ کنم چشمم را
در دل ابر نگهداری باران سخت است
کشتی کوچک من هر چه که محکم باشد
جستن از عرصه ی هول آور طوفان سخت است
ساده عاشق شده ام ساده تر از آن رسوا
شهره ی شهر شدن با تو چه آسان سخت است
ای که از کوچه ی ما میگذری معشوقه
بی محلی سر این کوچه دو چندان سخت است
زیر باران که به من زل بزنی خواهی دید
فن تشخیص نم از چهره ی گریان سخت است
"کاظم بهمنی"