کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که بردهای به نگاهی
مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد
چه مسجدی چه کنشتی؟ چه طاعتی چه گناهی؟
مده به دست سپاه فراق ملک دلم را
به شکر آن که در اقلیم حسن بر همه شاهی
بدین صفت که ز هر سو کشیدهای صف مژگان
تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
چگونه بر سر آتش سپندوار نسوزم
که شوق خال تو دارد مرا به حال تباهی
به غیر سینه صد چاک خویش در صف محشر
شهید عشق نخواهد نه شاهدی، نه گواهی
اگر صباح قیامت ببینی آن رخ و قامت
جمال حور نجویی، وصال سدره نخواهی
رواست گر همه عمرش به انتظار سرآید
کسی که جان به ارادت نداده بر سر راهی
تسلی دل خود میدهم به ملک محبت
گهی به دانه اشکی، گهی به شعله آهی
فتاد تابش مهر مهی به جان فروغی
چنان که برق تجلی فتد به خرمن کاهی
"فروغی بسطامی"
- پی نوشت:
دست من گیر که این دست همانست که من
سالها از غم هجران تو بر سر زده ام
من یک وبلاگنویس مثل شمام که دنبال کسب درآمد اینترنتی هستم و یکی از این سایتایی که پیدا کردم اذر باکس بوده... تو این سایت عضو بشید و از مزایاش بهره ببرید
اثبات پرداختی ها و تایید کاربران هم توی سایت زده شده شک نکن ضرر نمیکنی
اینم لینکش
فقط چند دقیقه وقت بذار بخون؛ اگر راهنایی خواستی یا خواستی درمورد در آمد من بدونی بهم پیام بده :)