کلاغ تیره میگفت، دلم گرفته از غم
غم بزرگ ما پس، چگونه میشود کم؟
چرا شب سیاهی، نشسته روی بالم
دلم گرفته از آن، چگونه من ننالم؟
چرا صدای بلبل، نشانه ی بهار است
و نغمه زمستان، صدای قار قار است؟
چرا دلم گرفته؟ چرا پر از غبارم؟
چرا کسی نفهمید، چقدر غصه دارم؟
"زنده یاد قیصر امین پور"
- پی نوشت: وقتی کلاس پنجم ابتدایی بودم، یکی از جایزه هایی که از مدرسه بهم دادن، یه کتاب داستان بود به اسم "مهمان". این شعر هم در اون داستان آورده شده بود. هنوزم اون کتاب رو دارم.یادش بخیر!